گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » فرهاد! راچه کسی دریاساخت؟
فرهاد! راچه کسی دریاساخت؟

فرهاد! راچه کسی دریاساخت؟

تا هنوز هیچ مبصر ادبی، هیچ شاعر، هیچ نویسنده فرهنگی را سراغ ندارم که در مورد اشعار قهار عاصی که چرا او در بیشتر از نصف اشعار خود از گندم، خوشه، درو، خرمن، گل، بته، درخت دولانه، چنار، پنجه چنار، سنجد، گل عکاسی، آب، قلبه، ارزن، جواری، بالا سر ده دختر! پایان سر ده دختر! وغیره واژه استفاده نموده است چیزی نوشته باشند. چند روز قبل یک دوست خوبم که فکر میکنم شاعر هم است در مورد قهار عاصی یک مقاله نوشته بود، از همه صفات عالی که قهار عاصی داشت ذکر به عمل آمده بود، از انقلابی بودنش، از وطن دوستی اش و همه صفات انسانی اش به وجه احسن چیز های نوشته بود، به جز ذکر همین اصطلاحات و واژه های عالی گل، گندم، درو، خرمن، درخت و دختر! که زنده یاد قهار جان عاصی در اشعار خود بکار برده است.
اینجانب حقیر و فقیر سر تا پا تقصیر منحیث یک هم صنفی دوره دانشگاه قهار عاصی که هر دو برای چهار سال (تنها در محیط و حلقه دانشگاه فاکولته زراعت نه بیرون از آن) از سال ۱۹۸۰ الی ختم تحصیل با هم مصروف تحصیل بودیم در کامنت خود برای آن دوست نوشتم که علت کاربرد اصطلاحات و واژه های زراعتی مصروفیت او در فاکولته زراعت و تحصیلاتش در رشته علم زراعت بود. بعد آن دوست عزیزم از من خواست که منحیث صنفی و یار دوران پوهنتون او چیز های بیشتر بنویسم. من هم ناگزیر جملات زیر را برایش فی البدیهه تحریر نمودم:

از محرومیت او؟ از فقیر بودن او؟ از جفای دوستان نزدیک او؟ از جفای فرهاد جان دریا که یا نتوانست او را کمک کند و یا هم نخواست که او را کمک کند و یا هم شیطان مانع او شد که او را کمک نکند تا در آن شرایط دشوار از محیط اختناق و ترور بیرون می آمد؟ آن فرهادی که توسط سروده ها و اشعار قهار عاصی “دریا!” شد و بالاخره فرهاد جان دریا هنرمند دلها افتخارات اشعار آهنگ های خود را در پای داکتر سمیع حامد نثار کرد، از جور و جفای رژیم ایران که با او انجام دادند بنویسم و یا از جور و ستم رژیم خلق و پرچم در کابل؟ از کدام درد او اولتر صحبت کنم؟از غریب بودن و محروم بودنش بنویسم یا از دلداده بودنش؟ از کدام درد عاصی اولتر بنویسم؟ از سوالات پیهم شان از استادان در داخل صنف دانشکده زراعت کابل بنویسم یا از لب خندان و اشعار میهنی و انقلابی شان در ساعات تفریح در صحن فاکولته و چایخانه؟  از کدام درد عاصی اولتر بنویسم؟ از بیچارگی و درماندگی عاصی بنویسم یا از راکت کور نامرد که باعث شهادتش گردید؟ قهار عاصی که من منحیث صنفی اش میشناسم عاشق بود بالای دو چیز: عاشق میهن و عاشق دلداده ای خود که هرگز آن دلبر متوجه آن عشق دلداده نشد و هرگز قهار عاصی بنابر تربیه عالی، خصلت عیاری و حیا ای که داشت آن عشق خود را به آن دلبر اظهار نکرد، چون آن عشق یکطرفه در وجود خودش بود نه وجود دلبر! مثل شهریار نامراد و ثریا ابراهیمی.امید از این بیشتر نگارنده را معاف کنید زیرا شدت اشک مجال بیشتر نوشتن را در مورد این صنفی عزیزم برایم نداد. در ذیل  تحت هر عکس نام هر صنفی عزیزم را به معرفی میگیرم.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا