گـزیده اخبــار

خانه » اجتماعی » مظاهرات کمپ شمشتو !
مظاهرات کمپ شمشتو !

مظاهرات کمپ شمشتو !

یادداشت نواندیشی : نوشته ای را که ذیلأ مطالعه می فرمائید بقلم یکتن از همکاران دلسوزنواندیشی  و درعین حال فعالان عرصه ء فرهنگی و سیاسی کشور جناب نصیر احمد راسخ که خود از طلایه داران رنجدیده حزب اسلامی افغانستان برهبریی گلبدین حکمتیار به شمارمیرود نگاشته شده است و تربیون نواندیشی با سپاس از ایشان آنرا با شما عزیزان نیز شریک میسازدهرچند در این نوشته کوتاه پاسخ برخی از پرسش ها بصورت مجمل ارائیه گردیده است اما پرسش اساسی ای که نزد همه رهروان راه حزب اسلامی افغانستان ویاهم سائر نهضت های سیاسی آزادی خواه  درافغانستان مطرح است به آن کمتر توجه صورت گرفته وبدون شک آن راه اصول ساختاری ودرعین حال تشکیلاتی بوده که حزب اسلامی و یاهم هرنهضت چپ ویا راست ،مذهبی ویاهم غیرمذهبی به عنوان نقشه راه خویش مینگرند وبدان جامه عمل می پوشانند.هیچ کسی نه میتواند انکارکند که حزب اسلامی باداشتن سابقه پربار درتاریخ  مبارزات انقلابی وآزادی خواهانه نهضت اسلامی افغانستان ملهم از اندیشه های دینی و مذهبی بوده است . البته حزب اسلامی افغانستان از بطن نهضت اسلامی در حالی به ظهور رسید که نخست به مثابه شاخه ای از محصلین و شاگردان بنام نهضت جوانان مسلمان عرض وجود کرد و سپس در محیط هجرت بنام حزب اسلامی افغانستان در تاریخ مبارزات خونین مردم افغانستان ظاهر گردید . این بدان معنا بود که حزب اسلامی افغانستان فقط با تقاضای اصول فطریی دین مبین اسلام برای مبارزه با استعمار شرق وغرب مبارزه میکرد لهذا لزومأ باید از مفردات و اصول  جاویدان دین مقدس اسلام در جهت رهائی  و پیشرفت عمومی اعم از اقتصادی و فرهنگی افغانستان آگاهی لازمی حاصل می نمودند که خوشبختانه با موجودیت مدارس زیاد مذهبی در دیار هجرت یعنی پاکستان تعداد ی ازکادرهای وابسته با حزب اسلامی افغانستان ازاین مدارس فارغ شدند ودر اموراداری و سیاسی حزب اسلامی گماشته شدند .
واقیعت این است که گفتمان حاکم براکثریتی ازاعضای رهبریی این حزب من جمله گلبدین حکمتیارامیرو رهبر آن درعرضه اندیشه های نو اجتهادی درعرصه فقه و قانون به ناکامی انجامید و قتی مسائلی در شرائط جدید تاریخی مطرح می گردید و لزومأ باید حزب اسلامی به عنوان یک حزب با تفکرات دینی درجهت حل وفصل مسائل روزمره پاسخ های علمی و آگاهی بخشی ارائیه میکرد برای حل مشکلات جدید اجتماعی و اقتصادی نیز متوصل به کتب آئیمه بزرگوار صدر اسلام علیهم السلام میگردیدند که در یک محیط و قلمرو دیگری و مقطع دیگری از تاریخ بشری برای حل و فصل نیاز های باشنده گان آن قلمرو و آن مقطع تاریخی به حیث فتوای شرعی تسوید و نگاشته شده بودند درقرن بیست واکنون بیست و یکم عرضه میگردید همچنان نباید فراموش کرد وقتی از طالبانیزم صحبت میکنیم با توجه به همین گفتمان متحجرانه شریعت مدار است که آنرا باید شناسائی نمود هرچند این گفتمان به عنوان یک پدیده جدید و متعلق به عصر ما است اما ریشه های عنصری آن را میتوان در تاریخ جهان اسلام بویژه احزاب مبارزاتی افغانی تبار شناسی کرد که عناصر و مؤلفه های منفرد و پراگنده این گفتمان به تناسب منافع استخباراتی کشور های استعماری به مشاهده میرسند .
لهذا کاملأ طبیعی است که پارامتر های اراده و تغییر منجمله آزادی به  تظاهرات برای هوادران حزب اسلامی در هر کجای از جغرافیای تحت تأثیر استخباراتی برویت همین فرآیند تعیین می گردد . که براه اندازیی تظاهرات در کمپ شمشتو و حتی کابل طالبانی نیز ازآن مستثنی نه میباشند.با آنهم نوشته ای ازجناب نصیر راسخ درباره این مطلب روشنگرانه است که برای ایشان ازپروردگاربزرگ توفیقات مزید می طلبیم 
زیرا اعتقاد راسخ و ثبات در هدفمندی های دفاع از ارزش های حقیقی دینی و ملی ، قدرت های بزرگ استخباراتی را وادار بر آن میسازد تا حزب اسلامی پیشوای حقیقی آزادگی را محکوم، محروم و مانع حاکمیت ملی در اراضی خودش گرداند .عظمت و بزرگی شهادت و مبارزه آزادی خواهی پیروان حقیقی راه آزادگی مبارزین آزاده حزب را نه تنها دشمان وطن و استخباراتی های قدرت های بزرگ پامال نمود ،بلکه عده زیاد از جاهلین درون حزب ، منحیث منافق ،متعصب، تکفیر گر و جاسوس با چکچک های بی مورد و چاپلوسی ها به صاحبان قدرت های  دست نشانده اجانب اعتبار و همبستگی رهروان آزادی را به نفاق مواجه ساختند .مسلمان آزاده و انسانهای متواضع مومن هرگز در برابر مسلمان و همسنگر خود از خشونت ، توهین ،تکفیر و تحقیر کار نمی گیرد ،الی که خودش جاهل ،دنباله رو و هدف از متاع دنیا و چوکی داشته باشد و از روی حسادت و جهل بخواهد به خود جهره کاذب کمایی کند .
بازهم سوال اینجاست که چرا بی خردان ازشناخت پاکستان جنایتکار   غافل و بدون درک وفهم بودند ودر مقابل روشنگران آزاده خود را قرار می‌دادند و هرنوع خودکفایی فکری آزادگی آزادی خواهی شخصیت های روشنگر سیاسی را تکفیر و تحقیر مینمودند؟حال میشود از چکچکی ها سوال کرد که ۳ ملیون مهاجر را بی سر پناه ساختن و با بی سرنوشتی در زمستان سرد واز خاک پاکستان با بی عزتی تعقیب ،شکنجه وبی رحمانه بیرون کردن ها کجای آن انسانی ،اسلامی و مطابق به ترحم قرآن،  اخلاق و قانون و حقوق هجرت و اخوت اسلامی است ؟مگر شعور موجود نیست که منافع پاکستان را در طول تاریخ برای سربازگیری از مهاجرين جهت تخریب بنیاد های اقتصادی کشور در حال رشد وترقی افغانستان یک سیاست انتفاعی دانست نه اخوت همسایه داری و اسلامی؟
آیا مبارزه سیاسی را میتوان با چاپلوسی، تملق ، احساسات و بی خردی به پیش برد ؟آیا میشود خودرا حامی پاکستان غدار تلقی نمود و روشنگر آزاده ملی کشور خودرا تکفیر نمود؟انسانهای بی شعور و متملق احساساتي هرگز با بی خردی واحماقت خود ایمان نمی برند ،زیرا بودن آنها در صفوف مبارزین، نماز های بدون تواضع و صف آرایی های آنها در اجتماعات غیر از تظاهر و ریا هیچ هدف جز از خواستن اعتبار و شهرت دنیوی چیزی برای آزادگی، استقلال و فهم از توحید رحمانی نیست .
منافقین درون حزب اسلامی بروید حامی طالب باشید ،روشنگران را سنگسار کنید و ترور شخصیت کنید ، و طالب را مانند جمهوری اسلامی رافضی ها ایران پنجاه سال در قدرت حفظ کنید و همان ایران که مثل طالب در قضیه صلح برای فلسطین و شرق اوسط یکی بعد پنجاه سال هنوز هم‌چال و نیرنگ و منافع حفظ قدرت خودرا میخواهد و دیگر در دوسال حکومت خود میخواهد مانند حکومت فریب اسلامی ایران برای پنجاه سال دیگر اسلام کشی مانند جنگ عراق وایران و مخاصمت و توضيح سلاح بنام لشکر بنام فاطمیان در جنگ سوریه مسلمان را در مقابل مسلمان برای تخریب سرزمین تاریخی شام گرداند و اینبار سر اژدهای استعمار در شمال کشور دسیسه برای ویرانی آسیایی میانه می‌چیند.چرا ایران و طالب یک‌نوع بی کفایت و بی مسؤلیت تنها مسلمانان را سرکوب و شکنجه می‌دارند؟آیا سرکوب توده ها بنام های مختلف و شعار های مختلف و اعلان سر و گردن بریدن مخالفین خود را میتوان سیاست ،انسانیت ، اسلامیت و ملت داری ،دوستی با امت و آزادگی سیاسی دانست ؟حزبی های که سکوت و حمایت ازطالب می‌دارند بدانند که حمایت آنها از منافقین حکومت جهل اخندی ایران کمتر نیست ، نه ایران توانست با رهبریت جهان اسلام اختلافات فاشیستی برتری جویی فارس بودنش را با جهان عرب کنار گذارد و دست صلح و دوستی برای رفع اختلافات منافقانه خود نماید و نه طالب توان و فهم وجرآت سیاست معقول وازادگی برای تدبیق اخوت اسلامی در بین امت و جهان را دارد و نه احترام به ارزش های ملی و حقوق شهروندی داخلی.هردو توسط استعمار حاکم شدند وهردو دستگاه عقب نگهداری و سرکوب مسلمان توظیف شدند و هردو فکر می‌کنند مسلمان ،موحد ، مخلص برای جهان اسلام هستند ، در حالیکه جهل و خود خواهی های هردو برای لذت بردن از قدرت و حفظ قدرت برای اشباع نفس پليد است.در این شکی نیست که گروهای آشوب گر مسلح زاده دست استعمار برای اهداف مقطعی و ماموریت خاص می‌باشند،  برای استعمار ماموریت انجام داده شده توسط گروهای مسلح تحت حمایت ایشان مهم است ، اینکه این گروها بعدآ به فیگور های خود کفا میخواهند برسند و فکر می‌کنند که خود ایشان کدام قدرت هستند ،اینها باید تاریخچه پیدایش ،وعلت حضور و روابط خودرا با کسانی به تحلیل گیرند که اینها را کوردینات، اسلحه ، پول ، سرپناه و مورد حمایت قرار می‌دادند،
همانطور که اینها را ملیشه اهداف تخریبی خود ساختند ودر فرصت مناسب اینها را دوباره ازصحنه بر می‌دارند. اما این زمان که می گذرد همان دقایق ، ساعات ،هفته ها ماها سالها و قرن های است که نامش را میتوان عقب مانی امت خطاب کرد.وای بحال افغانستان که بعد پنجاه سال جنگ برای آزادی ملی ،امروز اسیر جند ملا فرستاده ناخود آگاه استعمار شدند.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا