گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » ناتو جانشین همه قدرتـــهای استعــــماری و مــــیراث دار انـــها
ناتو جانشین همه قدرتـــهای استعــــماری و مــــیراث دار انـــها

ناتو جانشین همه قدرتـــهای استعــــماری و مــــیراث دار انـــها

لارد رابرت اسکیدسکی استاد اقتصاد سیاسی دانشگاه.نویسنده سه جلد بیوگرافی جان مینارد کینز  ۱۹۹۱ عضو مجلس اعیان انگلیس بقول خودش او از همان اغاز جنگ در اوکراین خواستار مذاکره و برقراری صلح در اوکراین بوده و از همان زمان تا کنون منتقد سیاست حکومت انگلیس درین مورد بوده .میگوید من پیوسته طرفدارسیاست صلح بودم در حالیکه حکومت پیوسته سیاست جنگ داشته است.وقتی از جنگ سخن میگوییم باید نهایت محتاط باشیم زیرا خود را با خطر جدی ای روبرو میسازیم.روسیه به مراتب قدرت بزرگتر از ماست.در سه  سال  همیشه شعار ما به طرفداری از جنگ بوده و در تمام این مدت دروغ گفته ایم زیرا خود نه توان ورود درین جنگ را داشتیم و نه اراده انرا.ما جنگ را برای دیگران میخواستیم.این جنگ بی معنی از سه سال تا کنون ادامه دارد و ما هنوزهم اوکراین را به این جنگ تشویق می کنیم.اکنون چیزی تازه ای که رخ داده اینست که امریکا این سیاست را به زباله دان انداخته و ان پالیسی اکنون قراضه گشته است.به نظر من حکومت انگلیس و دیگرحکومتهای اروپایی به نحوی در صدد پیوستن به پروسه صلح ترامپ اند اما سراسیمه و سردرگم اند چون نمیتوانند خود را ازریتوریک جنگ طلبانه گذشته رها سازند.اروپا خود مبتکر این سیاست نیست،مشکل همینجاست. یک عضور پارلمان میگوید ما فقط صلح عادلانه میخواهیم.این شعاریست که پروسه صلح را خراب میکند.چون خواستار بازستاندن تمام سرزمینهای از دست رفته اوکراین است همینطور خواستار پرداخت غرامت جنگ و محاکمه پوتین نیز هست.این شعار با واقعیت سازگاری ندارد و مانع صلح میشود.اگر چنین صلحی منظور باشد صلحی در کار نخواهد بود.دنبال کردن چنین اهدافی به معنی شکست کامل روسیه است در غیران عملی نیست.انگلیس و فرانسه که هردو خواستار  چنین صلحی اند من انها را «ایتلاف خواسته ها نامیده ام».فرستادن قوای محافظ صلح از سوی این کشور ها با همه تجهیزات نظامی ان ها از سوی روسیه جنگ با ناتو شمرده میشود.معلوم است که جواب چنین خواسته ای نه است.حتی امریکا هم انرا نمیخواهد.روسها از روز اول خواستار توقف توسعه ناتو بوده و تا کنون با ان می جنگد.این پذیرفتنی نیست. اروپاییان اکنون فالتو و بی محل شده اند با این تلاشها فقط میخواهندخود را مهم و ضرور نشان دهند.در حال حاضر مساله فقط میان ترامپ و پوتین است،انها گردانان اصلی این پروسه اند و اوکراین هم باید انرا بپذیرد.درین معادله جایی برای اروپا نیست چون اروپا هیچ پالیسی ای ندارد.هیچگونه رابطه دیپلوماتیک میان اروپاییان و روسیه درین دو سه سال اخیر نبوده.انها جایی درین چانه زنی ندارند.اروپا اکنون از همپیمانی امریکا با روسیه به وحشت افتاده است که انها را از بازی بیرون انداخته است.امریکا از ناتو خارج خواهد شد ،این مساله اروپا را وادار میکند بصورت جدی به امنیت خودش فکر کند.انها پذیرفته اند که هزینه های دفاعی خود را افزایش دهند اما من فکر میکنم تهدیدی از سوی روسیه به اروپا وجود ندارد.خواست امریکا هم از اروپا بالا بردن هزینه دفاعی خود است. تا کنون امریکا ۷۵ درصد هزینه دفاعی ناتو را تامین میکند.امریکا دیگر ادامه این را نمیخواهد.ما خود باید به اینده رابطه خود با روسیه بیاندیشیم. امریکا بیشتر از اروپا مسوول این سیاست غلط بود.تصور ما اینبود که ما برنده جنگ سردیم!ما باید تصمیم بگیریم و ما باید نظم جدید جهانی را شکل بدهیم.امریکا خود را در جهان یک قطبی تصور میکرد.قبلا دو قطبی بود.یکی شکست خورد و اکنون امریکا در محور نظم جهانی قرار گرفته است.روسها دیگر قابل توجه نبودند چون شکست خورده بودند و دشمن شکست خورده تلقی می شدند.بلی روسیه شکست خورده بود اما فتح نشده بود.همین ذهنیت غلط بود که بعد از فروپاشی شوروی صلح برقرار نگردید بلکه هنوز هژمونی امریکایی وجود داشت.روسیه تدریجا قدرت خود را بازسازی کرد و چین نیز به سرعت بالا امد.طبعا چند قطبی برقرار گردید.تصور غلط یک قطبی امریکا در میان همه اعضای ناتو نفوذ داشت.جان مینارد کینز که از پیامد های اقتصادی صلح ۱۹۱۹ سخن میگفت همیشه پیمان ورسای را مورد ملامت قرار میداد .او هیچگاه المان را مورد انتقاد قرار نداد.او میگفت ما باید با المانها زندگی کنیم هرچند یکدیگر را دوست نداریم در غیر ان پیامد های وخیمی بار خواهد اورد.غرب این سخنان کینز را نشنیده گرفت و اکنون این همان چیزیست که پیش امد و کینز ازان ما را حذر میداد.روسها نه تنها قدرت خود را باز ساختند بلکه اعتماد به نفس خود را نیز باز یافتند که کاملا ویران گشته و تحقیر شده بود.ما وعده خود را به گورباچوف و منطقه کاملا زیر پا گذاشتیم که وعده سپرده بودیم که ناتو هیچگاه بسوی شرق توسعه نخواهد یافت.ما بی پروا و مغرور بودیم و توسعه ناتو هیچ پایان پذیر نبود.ما خود را ادمهای خوب زمین میدانستیم و انها را به ادمهای بد طبقه بندی کرده بودیم.ناتو را چتر حمایتی همه ملتهای صلحدوست معرفی میکردیم.این ذهنیت مسموم بر ما حاکم بود. بلی این یک انجماد فکریست که ما نمیدانیم دیگران از ما چه تصوری دارند.امریکا و اروپا که محصول مستقیم سنت روشنگری اند بنام پیشرفت،صلح طلبی و غیره ما را سخت مغرور ساخته بود و میخواستیم همه دنیای غیر غربی باید بدنبال ما بیایند.هر رفتاری که ما با انها می کنیم قابل توجیه است.یکبار که انها بالا امدند و ارزشهای ما را پذیرفتند جهان پر از صلح خواهد شد.ما همه این حماقتهای خود را بنام سیاست صلح طلبی توجیه می کنیم که همه باید در همه جا مثل ما فکر کنند.ارزشها و شیوه زندگی ما را اختیار نمایند انگاه به صلح دایمی خواهیم رسید. ما میخواهیم بسیار بجنگیم تا با جنگ به ان صلح برسیم.کوری و کری ما ازینجا ناشی میشود.این یک حقیقت است که کل جنوبیها و شرقیها ما را مهاجم و متجاوز میدانند.ناتو جانشین همه ان قدرتهای استعماری امپریالیستی و میراث دار همه انهاست که در قرن ۱۹ و ۲۰ بر بقیه جهان تسلط داشته است.شرقیها و جنوبیها بسیار خوب این رابطه استعماری میان ناتو و ان قدرتهای استعماری را می بینند.ما خود نمیخواهیم ببینیم.ما باید یک دیپلوماسی بسیار عاقلانه برای عبور ازین دوره میداشتیم که نداشتیم.ما بی احتیاط بودیم چون خود را برنده میدانستیم.به نظر من بسیاری ازین متخصصان و تحلیلگران خود بخشی از بدنه سیستم دفاعی اند.به انها گفته شده که میتوانند ازاد نظر باشند اما نیستند چون وابسته به منفعت مشترک با سیستم اند.اینها به سیستم سیاست خارجی و دفاعی وابسته اند هم در امریکا و هم در کشور های اروپایی.همه رسانه های اصلی و بزرگ که به مین استریم معروف انددر پشت دیدگاه های حکومتها قرار دارند.بسیار اندک مقاله نویسان این روزنامه ها ادمهای مستقل اند که جفری ساکس یکی ازین متخصصان مستقل و با جرآت محسوب میشود.او با شهامت و صراحت امریکا را مورد ملامت قرار میدهد یرای همه این مشکلاتی که ایجاد کرده است.او متفکر مستقلیست.  همینطور است ظاهرا و اسما این رسانه ها مستقل دانسته میشونداما انقدر در باتلاق همصدایی با قدرت فرو وفته اند که جرآت ازاد اندیشی را ندارند.دلیل اول این مساله اخلاقی است که این رسانه ها خود را با ارمانهای دیموکراتیک مربوط میدانند.دوم اینکه این امر برامده از ضعف سنت امپراطوریست که  همه قوانین که شامل دیگر کشور ها نیز میشد باید به زبان انگلیسی وضع میگردیدند.سوم ذهنیت وحشت زده از «ارام سازی»بود مثلا میگفتند باید یکطوری هتلر را ارام ساخت.به همین دلیل یک بخشی از چک وسلواکی را در ۱۹۳۸  به او بخشیدند تا ارام شود.شرمساری ارام کردن هیچگاه از ذهنیت های ما نرفته است فقط یک پوشش نازکی روی ان کشیده شده است.اگر شما پوتین را تحت تاثیر همان ذهنیت ارامش بخشی با هرچه تا کنون به چنگ اورده است رها کنید در اینده چه پیش خواهد امد.او نیز به یک هتلر بدل خواهد شد.به تجاوز خود ادامه خواهد داد.بعد تر نوبت پولند و دیگران خواهد رسید.(درینجا اقای اسکیدسکی با تشبیه پوتین با هتلر و این دو شرایط تاریخی کاملا متفاوت گرفتار خطای داوری سختی میشود.)سوال کننده ازین جواب او متعجب میشود و ازو دوباره می پرسد که در نوبت دوم او جواب خودش را تعدیل میکند.  به تایید سخن شما میتوان فندلاند را هم به ان افزود.منظورم این نبود که پوتین یک هتلر است.من معتقدم که حمله به اوکراین یک اشتباه بود.درست است که او را تحریک کردند اما او گرفتار یک خطای محاسباتی شد.فکر میکرد در اندک مدتی کار اوکراین را تمام خواهد کرداما دیدیم که دو کشور دیگر نیز به ناتو پیوستند.نمیگویم پوتین توسعه طلب است هدف اصلی اش ممانعت از استقرار موشکهای بالیستیک در سرحدات خودش بود.من و دو تن دیگر از همفکران ما در مجلس در اقلیتیم.عده دیگر نیز مشابه ما فکر میکنند اما جرآت ابراز انرا ندارند.اما مساله در حال تغییر است و عامل این تغییر هم اقای ترامپ است.بی عملی و جزمیت فکری اروپاییان و امریکاییان سبب این شد که مساله اوکراین بزودی حل نشود و کارش به اینجا برسد.اوکراین بخشی از خاکش را از دست بدهد و صد ها هزار سربازش درین جنگ کشته شود.کسی این ابتکار را نداشت اما ترامپ اینکار را کرد.برای اینکه صلح پایدار باشد باید عادلانه باشد.تعریف کردن عدالت بسیار دشوار است به همین دلیل جنگ بسیار ادامه پیدا کرد.کسی هم این ریسک را نمی پذیرفت که وارد رویارویی مستقیم با روسیه شود.موضع کنونی انگلیس درین مورد عاقلانه نیست به همین دلیل بجایی هم نخواهد رسید.این روش خود بازی دادن و چسپیدن به افکار کلیشه ای قراضه شده است.ذهنیت شان گویی فلج گشته است.  من فکر میکنم که ادامه این جنگ اخلاقا زشت است اگر ما فکر کنیم که اوکراین در جبهه مقدم دیموکراسی برای ما  می جنگد.یا باید وارد این جنگ شد و نباید دیگر اوکراینی ها را گوشت دم توپ خود سازیم و یا باید صلح کنیم.

ترامپ میخواهد صلح را برقرار سازد اما همه چیز را بر سر راه خود ویران میکند(ذهنیت های منجمد شده گلوبالستهای جنگ طلب را بر هم میزند).مردم با همین ذهنیت زندگی میکنند مردم چون به همان ذهنیت عادت کرده اند خود را در ان در امنیت احساس میکنند.این تغییر برایشان دشوار است.ما به همان قوانین بین المللی عادت کرده ایم.این دهنیت گذشته ما را حفاظت میکند و از تردید ها نجات میدهد.اگر ترامپ موفق شود که این دیوار ضخیم ذهنیت گذشته را بشکند باید به او جایزه صلح نوبل داد (من اینرا در مجلس اعیان گفتم).کلید اصلی امریکا و روسیه است.کارگردانان اصلی انها اند.اگر میان ایندو تبادلات خوبی صورت گیرد میتوانند صلح را برقرار سازند.اگر هردو طرف بپذیرند که در اینده باهم رابطه خوب و تعامل داشته باشند این صلح تحقق خواهد یافت.اگر بخواهند درین اتش بس اوکراین را دوباره مسلح سازند درانصورت امتیازات پوتین کم خواهد شد.  من گاهی در گفتگو با وزیران میگویم با اوکرایینی ها بنشینید و صادقانه در مورد وضعیت کنونی به درک درست انها کمک نمایید تا اوکراینیها خود صمیمانه به روسها بگویند که از ایجاد یک حکومت تحت سلطه خود در اوکراین دست بردارد و خارج شود.حکومت انگلیس در پی تضمین امنیت واقعی اوکراین است همینطور از تضمین امنیت روسیه هم سخن بگویند.روسیه برای هیچکس تهدید امنیتی محسوب نمیشود.ما در پارلمان به تکرار یک ریتوریک کهنه میپردازیم .ان اینست که «ما باید ».این نوع ریتوریک برخاسته از زورگویی،اقایی و تحمیل گریست.مثلا ما باید جلو چین را در سرکوب ایغور ها بگیریم در حالیکه ما دیگر ان قدرت را نداریم.این عادت خوبی نیست نمیدانم از کجا در ذهن ما رسوب کرده است.من فکر میکنم در اروپا یک حفره عمیقی وجود دارد و این حفره المان است.انها میکوشنداتحاد اروپا را بوجود ارند بدون اینکه نیروهای المان دران سهم بگیرد.بدون شک کمک مالی خواهند کرد اما ستون اصلی اتحاد اروپا المان است .ما در ارام سازی هتلر مقصریم اما المانها مقصر تر از ما اند زیرا انها بودند که هتلر را تولید کردند.انها هیچ ابتکاری نمیکنند و احساس میکنند که نمیتوانند اینکار را بکنند.تلاش و ابتکار المان نقش رهبری اروپا را دارد.در گذشته المان تلاش داشت همه اروپا را تحت سلطه خود در اورد بعدا فرانسه را به اینکار تشویق کردند.اروپا برای ایجاد دفاع مشترک در سیاست خارجی خود مشکل بزرگی دارد.ما در زمان بایدن در همه چیز خود را حق بجانب میدانستیم.امریکا در دفاع جانشین اروپا بود و اروپا تحت الحمایه امریکا دانسته میشد.فکر میکنم امریکا ازین کار خسته شده است دوم اینکه این حمایت هزینه بزرگی برای انها داشت ۷۵ درصد بودجه ناتو.ما انها را نمیتوانیم ملامت کنیم البته میتوانیم با انها مذاکره نماییم.چتر حمایتی ناتو به دلیل جنگ سرد ایجاد شده بود.اما امروز شوروی وجود ندارد.شوروی با ارتش خود توانست هتلر را شکست دهد و قادر بودند کل اروپا را درنوردند.به این دلیل ناتو ایجاد گردید.اکنون ان روایت در زمینه جدید تهدید روسیه اعتبار ندارد.همین مساله اساس پالیسی جدید ترامپ  را تشکیل میدهد.فکر میکنم اکثریت امریکاییان ازین پالیسی حمایت می کنند.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا