در طول تاریخ بشر، هیچ خطری برای جوامع انسانی خطرناکتر ازعالمان فروختهشدهای نبوده است که علم و موقعیت دینی خود را به ابزار خدمت طاغوتها بدل کردهاند. این پدیدهی شوم، از بلعمِ موسی تا مفتیان درباریِ قرن بیستویکم، همچنان در کالبد تاریخ زنده است؛ خزنده، اما ویرانگر؛ مقدسنما، اما فاسد.
قرآن کریم در سوره اعراف، چهرهی مردی را ترسیم میکند که آیات الهی را دریافت کرده، به مقامات معنوی دست یافته بود، اما در آزمونی بزرگ، به ورطهی سقوط افتاد:فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ”(اعراف: ۱۷۵)او بلعم باعورا بود؛ فقیهی اهل بنیاسرائیل که در دام طمع، شهوت قدرت و وسوسه دربار فرعون گرفتار شد. علمش را در راه باطل خرج کرد و زبانش را – که باید زبان حق میبود – به نفرین پیامبر خدا آلوده ساخت. خداوند او را به سگی تشبیه کرد که هم در آرامش و هم در تهدید، زبان از دهان بیرون دارد؛ نماد انسانی که اسیر شهوت، حرص و بیتقوایی است.
بلعم باعورا یک شخص نیست، یک تیپشناسی است؛ یک جریان مستمر تاریخی از علمای درباری و مقدسفروشان. همانهایی که در هیبت عالم، اما در حقیقت، در خدمت فرعونها و نمرودها و سزارهای زمان بودهاند. اگر در عصر موسی، فرعون تنها یک بلعم باعوراداشت، امروز فرعون جهانی – امریکا و رژیم صهیونیستی – صدها بلعم دارد: دربارنشین، دلارپرست، زبانباز، و فتواساز.بلعم باعورا های زمان ما؛ از قاهره تا ریاض، از منامه تا تلآویو…امروز در جایجای جهان اسلام، چهرههایی با عناوین مقدس چون «مفتی اعظم»، «علامه دهر» و «صدرالعلما» دیده میشوند که دقیقاً در همان نقش بلعم ایفای نقش میکنند:در مصر، شوقی علام – مفتی دیکتاتوری خونریز همچون سیسی – در برابر فاجعهی غزه سکوت میکند و جهاد را مختص «اخوان» میداند!در عربستان، از منبر مسجدالحرام، اخوان را تروریست مینامند، و مقاومت را فتنه میخوانند.در امارات و بحرین، دین، ابزار توجیه سازش است؛ رسانهها، به جای افشای اشغالگران، مبارزان حقیقی غزه را عامل ویرانی جلوه میدهند.مفتیهای حزب سلفی نور ، در روز شهادت فرماندهان مقاومت، جشن میگیرند و شیرینی توزیع میکنند و درحمایت از رژیم سفاک صهیونیستی فتوای دینی صادر می کننده به آتش نفاق میان امت اسلامی دامن می زنند وآب به آسیاب دشمن می ریزند . اینها همان بلعمهای باعورای زمان ما هستند. آنان که در لباس دین، روح دین را ذبح کردهاند.
این عالمان سوء، نه برای هدایت، که برای انحراف آمدهاند. نه برای دفاع از مظلوم، که برای مشروعیتبخشی به ظالم. نه در کنار غزه، که در صف اشغالگر:با زبان دین، فتوای حرمت جهاد در راه خدا و آزادی قدس شریف را صادر میکنند؛با آیات قرآن، سازش با صهیون را واجب جلوه میدهند؛با روایات، شهیدان مقاومت را به تندروی متهم میسازند؛و با علمِ خود، شمشیر طاغوت را تیزتر میکنند.آنان «عالِم» نیستند، «آلت» طاغوتاند. همان سگان درباری که زبانشان – چون بلعم – همیشه بیرون است؛ برای طعمه، برای مقام، برای درهم و دینار.پیامبر اسلام (ص) فرمود: «اذا فسد العالِم فسد العالَم»فساد یک عالم، فساد یک عالم است. امروز، خطرناکترین تهدید برای امت اسلامی، نه بمب اتم است و نه ناوهای هواپیمابر؛ بلکه آن بلعمهاییاند که:بر منبر قرآن، فتوای خیانت میدهند؛از سیره پیامبر، بُتسازی درباری میکنند؛و از دین، پوستهای مقدس اما توخالی میسازند، تیشه به ریشه دین می زنند.در برابراین بلعمها چه باید کرد؟
عالِم ربانی، درد مردم دارد؛ اهل قیام است، نه قیامه. اما عالِم درباری، مداح کاخ است، نه مبلغ دین.
سکوت در برابر بلعمها، خیانت به رسالت انبیاست. افشاگری علیه آنان، عبادت است؛ جهاد است؛ احیاگری دین است.
آنان که در کنج غربت، صدای حق میباشند. نه زر دارند، نه زور؛ اما زلالاند، و دلشان لبریز از نور.موسیوار برخیزیم؛ بلعموار نباشیم بلعم باعورا، نه فقط به فرعون خدمت نکرد؛ بلکه خویشتن را تباه ساخت. علم بیاخلاص، به جای آنکه نور باشد، ظلمت است؛ شمشیر نیست، خنجر زهرآلودیست در قلب حقیقت.
ای دانشجویان، اساتید، اهل منبر!تا زمانی که بلعمهای عصر ما، با عبای دین، کاخ ظلم را مشروع جلوه میدهند، مسجدالاقصی در اسارت خواهد ماند، و کودکان غزه در خون خواهند غلتید.بلعمهای زمان، دل به طواغیت بستهاند، نه به خدای یکتا. آنان نه از استدلال میپذیرند، نه از ناله مظلوم عبرت میگیرند. تنها رضایت واشنگتن و تلآویو برایشان ملاک است؛ همانگونه که بلعمِ موسی، حق را دید و باطل را برگزید.اما همانگونه که موسی، با یک عصا، کاخ فرعون را لرزاند، امروز نیز علمای مبارز و ربانی، با قلم و حق، میتوانند کاخ های طاغوتی و نفاق را فرو بریزند.
