۱: اخلاق از مسائل مربوط به روح انسانى بحث مىكند ولى آداب مربوط به افعال بدن است، به عبارت دیگر ادب یا ادبیات بیانگر و ممثل اخلاق است. ۲: مسائل اخلاقى همیشه و در طول زمان ثابت بوده و تغییر در آنها راه ندارد ولى آداب در زمانهاى مختلف متغیر و متفاوتند. ۳:مسائل اخلاقى از نظر مكان نیز ثبات داشته و در هر شهر و هر كشورى یكسان مىباشند، اما آداب در شهرها و كشورهاى مختلف، تغییر نموده و آداب هر منطقه مخصوص همان مكان است. مردم دنیا در معناى ادب با یك دیگر تفاوت و اختلاف ندارند اما در مصداق آن هر ملتى با ملت دیگر تفاوت دارد. ۴: اخلاق علت است و آداب معلول و ثمره آن است، ادب هر شخصى نشان دهنده فضیلتها یا رذیلتهاى اخلاقى اوست. ۵. در روایات اسلامى به آداب بیش از اخلاق اهتمام داده شده است. ۶. مسائل اخلاقى قابل استدلال عقلى مىباشند ولى براى آداب استدلال عقلى وجود نداشته و تابع ذوق و سلیقه مردم مىباشند. ۷: ادب در لغت یعنی تمرین دادن نفس بر خوبی ها، ادب یعنی اندازه هر چیزی را حفظ کردن. مقلا ادب زبان این است که ناسزا نگوییم. خلق، سرشت باطنی است که باعث می شود بدون درنگ،کاری انجام شود، ولی ادب یعنی به زحمت افتادن در راه کسب فضایل. یعنی خود را مقید ساختن به آداب نیکو ۸:ادب جنبه ظاهری رفتارهاست. اخلاق جنبه باطنی و درونی ادب مربوط به افعال بدنی است، اخلاق مربوط به روح انسانی مسائل اخلاقی در همه زمان ها و مکان ها ثابت اند مثل سخاوت و درستی و شجاعت،
۹:آداب در زمان ها و مکان های گوناگون تغییر می کنند. ۱۰.اخلاقیات با وضعیت انسان ها فرق نمی کنند مثلا امانت داری برای همه یکسان است، ولی آداب به تناسب انسان ها فرق می کنند. ۱۱:مسائل اخلاقی با عقل تحلیل می شوند، ولی آداب تابع ذوق و سلیقه اند. ۱۲: شاید بتوان گفت، آداب همان رسوم و عرف و عادات و سنت های جامعه اند. ۱۳: آداب نسبی هستند؛ ممکن است مسئله در یک جامعه مثبت باشد، ولی در جایی دیگر، خیر. ۱۴:اخلاق پایه ادب است و با اخلاق خوب می توان آداب را رعایت کرد، در عین حال با آداب خوب هم می توان اخلاقیات بد را عوض کرد.
