گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » یــــک تراژدیی انسانـــــی
یــــک تراژدیی انسانـــــی

یــــک تراژدیی انسانـــــی

تراژدیی بزرگ و بیهوده ایکه همه نسلهای بشری یکی پی دیگر سراسیمه و نومیدانه انرا تکرار میکنند و چونان زخم ناسوری با هر نسل جدید تازه میشوداینست که همه نسلهای بشری خطا ها و حماقتهای گذشتگان خود را همچنان تکار میکنند.گویی ما همه محکوم همان سرنوشت بیهوده ایم که کامو در «افسانه سزیف »ازان میگوید.چنان مینماید که هیچ چیزی از تاریخ نیاموخته ایم.

   همین چرخه باطل است که ما خود دست اندرکار تداوم بدبختی هستیم که خود را در چنبره باطل ان گرفتار کرده ایم.همین امر بود که راسل با طنز میگفت مردمان بیهوده بجای خطا های جدید خطا های ناکام گذشته شانرا تکرار می کنند.درین دور باطل فقط ابزار ها و روشها نو میشوندبدون اینکه در محتوای زندگی انسان تغییر ماهوی ای رخ دهد.وضع ما تغییر نمیکند برای اینکه ما قدرت پرسشگری و قدرت اندیشیدن را از دست داده ایم.ما در وضعیت سنگوارگی قرار گرفته ایم.هر تغییر اساسی و بنیادی محصول پرسشهای بنیادین است.این تغییر را انسان فقط خودش با پرسشگری از هستی اش میتواند در زندگی خود بیاورد.انتظار تغییر وضع خود بدست دیگران اثبات میکند که ما به شی ای یا سنگواره ای بدل شده ایم و مانند ابزار ساده ای در دست دیگران قرار گرفته ایم و کمترین قدرت پرسشگری و تفکر و اراده در ما باقی نمانده است.وقتی وضعیت کسی به اینجا میرسد به این معنیست که او دیگر وجود ندارد چون وجود داشتن بدنبال پرسشگری هستی شناسانه و درک موقعیت وجودی خود در هستی پدید می اید.وقتی کسی از وجود(انسانی )خودش ،معنی هستی خودش،نسبت خودش با هستی و نوع کنشگری اش در هستی نپرسد او همانگونه مادرزاد از جهان خواهد رفت.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا