گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » به بانک شروع میشد وبه تانک ختم
به بانک شروع میشد وبه تانک ختم

به بانک شروع میشد وبه تانک ختم

” سال ۲۰۰۰ بود دوره اول امارت طالبان در افغانستان حاکم بود، در موسسه (آی آر سی) IRC مقیم پشاور مصروف خدمت بودم، دفتر تصمیم گرفت که برای اجرای “سروی ضروریات” یا Need assessment به ولایات غربی افغانستان سفر کنیم. نگارنده و سه تن از همکارانم هریک محترم انجنیر عبدالله “غیاثی”، محترم انجنیر وحیدالله “عزیزی” و مرحوم و مغفور انجنیر شیرولی “وردک” که در زمان جمهوریت عضو پارلمان شد و به قتل رسید (برادر داکتر فاروق وردک) ذریعه دو عراده موتر لندکروز از پشاور راهی افغانستان شدیم، بعد از عبور از ولایات ننگرهار، لغمان، کابل، وردک میدان، غزنی، زابل، قندهار، هلمند، فراه بالاخره به شهر باستانی هرات به دفتر حوزوی “آی آر سی” مقیم شهر هرات رسیدیم. بعد از اجرای سروی بعضی قریجات و ولسوالی های هرات با مشوره اعضای تیم تصمیم گرفته شد که تیم به دو گروپ تقسیم شود، یک گروپ را به رهبری محترم انجنیر عبدالله “غیاثی” و انجنیر شیرولی وردک عضو این گروپ برای اجراي سروی ولایت فراه و ولسوالی شنیدند هرات توظیف نمودم،

نگارنده با محترم انجنیر وحیدالله “عزیزی” راهی ولایت بادغیس شدیم. تیم ما بعد از عبور از چند ولسوالی و قریجات سرسبز هرات و بازدید از بند ناتکمیل “سلما” که کار آن در زمان حکومت داود خان شروع شده بود و در زمان تجاوز روسها به افغانستان و حکومت “رفیق ها” بنابر مشکلات امنیتی که از ناحیه موجودیت “برادران مجاهد” احساس میشد نیم کاره باقی مانده بود که خوشبختانه کار اعمار بند سلما در زمان جمهوریت با پول “کافرین محترم!” در بدل پول گدایی و گرویی وطن توسط کشور دوست و برادر! هندوستان تکمیل و به بهره‌برداری سپرده شد دیدن کرده و به سفر خود به سمت ولایت بادغیس ادامه دادیم. زمانیکه در مرز ولایت بادغیس از یک کوتل عبور کردیم در یک دشت بی سر و پا هزاران راس شتر و چوچه های شتر که همه نشسته به چشم می خورد برخوردیم، اما آن همه شترهای بی زبان همه بدون سر و گردن بودند هرقدر نزدیکتر شده رفتیم شک ما بالای شتران بی سر و گردن بیشتر شد و فکر کردیم که آنها شتر نه بلکه صخره های بزرگ از سنگ های دریایی با رنگ شتری هستند، تا بالاخره نزدیکتر شدیم دریافتیم که آنها نه شتر و نه سنگ بلکه بته های بزرگ خار که خارهای آن مشابه به خار های حیوان خارپشتک است و نام علمی آن  Acanthophyllum میباشد بود. دوستانیکه از ولایات هرات و بادغیس اند و یا در آن مسیر سفر کرده اند این بته های بزرگ خار را دیده اند. وقتیکه نزدیک به مرکز بادغیس یعنی شهر قلعه نو شدیم دفعتآ همان سوال ذهنی احمد غوث زلمی در پروگرام آزمونگاه ذهن به یادم آمد که پرسیده بود: آن کدام شهر افغانستان است که “با بانک شروع می‌شود و با تانک ختم” به ذهنم خطور کرد، وقتیکه نزدیک شهر قلعه نو شدیم دریافتم که تنها یک جاده کوچک به طول کمتر از نیم کیلومتر از مرکز قلعه نو گذشته که در آغاز جاده تعمیر نمایندگی بانک مرکزی افغانستان موقعیت دارد و در ختم آن جاده یک تانک تیل یا gas station قرار داشت که مطمئن هستم در زمان جمهوریت مثل سایر شهر های افغانستان قلعه نو نیز انکشاف یافته است. القصه، که بعد از تکمیل ماموریت دوباره طرف هرات حرکت کردیم وقتیکه به آن دشت “شترها!!” رسیدیم با کمک دریور موتر ما یک بته از همان خارهای عظیم الجسه شترمانند را از ریشه کنده با قبول مشکلات در جنگله موتر لندکروز بالا کرده با ریسمانی که در موتر داشتیم خوب محکم بسته و طرف هرات به راه افتادیم. در هرات منتظر تیم فراه شدیم بعد از آنکه آنها به هرات رسیدند فردای آن روز دوباره سفر بازگشت بطرف پشاور را آغاز کرده بعد از طی مسافه بیشتر از ۳۰۰۰ کیلومتر راه دوطرفه (آنا جانا) و تقریبآ ۱۰۰۰ کیلومتر سفر در ولسوالی ها و قریجات مختلف ولایات برای اجرای سروی آن هم در سرک های که در مدت بیست سال جنگ توسط مین‌گذاری مجاهدین و بمباردمان روس‌ها و عدم حفظ و مراقبت “غدال غدال” شده بود و جای انفجار هر مین مثل حوض آب جور شده بود وقتیکه موتر های ما در آن حوض ها حرکت میکرد شباهت به کشتی هایی را داشت که در امواج بحر های پرتلاطم بالا و پایین میروند. بعد از رسیدن به پشاور و استراحت یک روزه به دفتر آمدیم همه همکاران ما از دیدن آن بته خار در بام موتر شگفت زده شده فکر میکردند که کدام مخلوق ناشناس را از مریخ با خود آوردیم

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا