بدون التزام انسانها هیچ قانونی کارایی و اعتبار نخواهد داشت.در اینکه کدام قانون در جهان بهترین،مناسبترین و کاملترین قانون است جدالهای فراوانی رفته است و این جدال تا پایان عمر بشر ادامه خواهد داشت .بفرض اینکه ما به کاملترین و مناسبترین قانون به زندگی اجتماعی انسانها دست پیدا کنیم مشکل بشر پایان نخواهد یافت زیرا عنصر اساسی در کارایی و موثریت یک قانون التزام انسانها به ان قانون است.در صورتیکه افراد یک جامعه با اگاهی کامل ضرورت قانون در حیات اجتماعی را درک نمایند و نیز بدانند که رعایت این قانون برای فرد فرد جامعه اهمیت حیاتی دارد از یکسو و التزام و تعهد هر فرد به این قوانین از سوی دیگر در کارایی و موثریت ان نقش تعیین کننده دارد.درک نکته بنیادین درین امر اینست که این قوانین برای حفظ حقوق ضعفا در جامعه است تا قدرتمندان با التزام به این قوانین به حقوق ضعفا تجاوز ننمایند.سخن این مقال هم در اهمیت بنیادین همین تعهد و التزام قدرتمندان به این قوانین است.چون قدرتمندان خود شان را فوق قانون قرار دهند انگاه قانون معنی خود را از دست میدهد.کانت که جمهوریت را شایسته ترین نظام سیاسی میدانست برای اینبود تا حکام و قدرتمندان با التزام و تعهد به اراده مردم نتوانند هیچ تصمیمی برخلاف اراده و مصلحت مردم اتخاذ نمایند.مثلا مردم خواستار جنگ نیستند پس زمامدار حق ندارد با اراده فردی خود جنگی را اغاز نماید.او از جمهوریت فدرالی جهانی سخن میگفت تا ملل جهان امنیت و صلح را برای یکدیگر رعایت نمایند.کانت به این مساله نیز اشاره میکند که چون دولتهای بزرگ و مقتدر هیچ قدرت مافوق خود در جهان نمی بینند باید بر مبنای اقتضای عقل عملی که همان اخلاق است خود را باید ملتزم به ان بدانند.کانت بخوبی میداند که نهایتا رعایت قانون موقوف اراده انسانهاست.جهان جدید که غرب خود را پیشقراول ان میداند قانونمندی و التزام جوامع به قوانین بین المللی،قوانین حقوق بشر و قوانین مدنی دیگر را از امتیازات خودش بشمار می اورد.با ادعای همین ویژگپها خود را قافله دار تمدن جدید قلمداد می نماید.همه انواع قوانین و نظمهای جهانی یا مخلوق و موضوعه انسانها اند و یا تابع و موقوف اراده انسانها.اگر انسانها همین قوانین موضوعه خود را مراعات نکنند وجود قانون بی معنا میشود.میتوان مدعی شد که داشتن قانون و درجه التزام انسانها به این قانون میزان و معیار مدنیت و فرهیختگی انها بشمار می اید.نیز شاید بتوان گفت که عدم قانونمندی و التزام به ان مساویست به حیات جنگل.حالا سوال بنیادین و تعیین کننده دیگر اینست که چه امری میتواند برای انسانها التزام ایجاد نماید.این پرسش خود امریست مفصل و درخور تامل برای همه.قوانین در جهان کم نیستند انچه کم است و فاجعه افرین عدم التزام انسانها بویژه قدرتمندان به این قوانین است.اگر این التزام وجود نداشته باشد هیچ امید دیگری باقی نمی ماند.یا باید یک توتالیتاریسم مطلق و مسلط بر همه ایجاد نمود تا التزام به قوانین را تضمین نماید یا باید انسانها با التزام اخلاقی خود را ملتزم به قوانین بدانند.
کانت هم به همین التزام اخلاقی حواله میدهد ،اگر این التزام بوجود نیاید کانت هم جوابی دیگر ندارد.اکنون بگونه روزمره و روز افزون شاهدیم که مدعیان قوانین مدرن و حقوق بشر و قافله رسالاران دیموکراسی ،احترام به ازادی و حق خود ارادیت ملتها که نظام سرمایداری خود را پرچمدار ان به حساب می اورد پیشقراول تجاوز به حقوق بشر و خود ارادیت ملتها شده است.از مدتها به اینسو از همین شعار ها نقابی بر رخ خود کشیده بودند یکباره همه این نقابهای کاذب فرو افتادند و بربریت تمام و عریان خود را نمایان ساخته است .از پشت نقاب این عروس پرخط و خال هیولای انسانخوار فاشیستی از پرده برون افتاده است.
