دیدگاه نواندیشی : یکی از تفاؤتهای که ما به عنوان یک رسانه روشنگرایانه ومتعهد با ارزشهای ملی و تاریخی در قلمروی بنام افغانستان با دیگررسانه های مزد بگیراستخباراتی یا همان ” روزی ” نامه ها داریم این است که می کوشیم به قول ولتر فیلسوف شهیر فرانسه که می گفت : من با تو مخالفم ولی حاضرم جانم را بدهم تا تو حرفت را بزنی.
این سعه ی صدر و میزان تحمل مخالف در وجود ما به عنوان یک رسالت انسانی ووجیبه ای که در مسیر تاریخ زندگی به وجدان و اخلاق ما مبدل گشته است یعنی سعی و تلاش ما این است که این قول زرین ؤلتر فیلسوف فرانسه را آویز گوش مان قرار دهیم تاهرآنچه را که میبینیم و میشنویم بروی مدارک ثقه ودادگاه پسند درراستای مأموریت صلح آمیز وروشنگرانه به زبان و لهجه ای بیان کنیم که سزاوار بیان حق بوده باشند .وقتی درجستجوی این حقیقت هستیم باید پیام آوران نسل های گذشته به نسل جدید بوده باشیم که بتوانیم رسالت ومأموریت تاریخی ای که داریم با شیوه احسن ادا کرده کنیم و درگذرگاه چنین مأموریت تاریخی بودیم که یکی از همکاران دائیم در صحنه ما جناب عنایت الله طوفان که در تحلیل های خود جراثیم بیماریی میهن داغدیده افغانستان را بصورت ریشه ای شناسائی مینمایند بخشی از گفتگوی خود با جوان برومند جناب هارون مجیدی را که کانال روشنگرانه ای بنام نبوغ را گرداننده گی میکند به این تربیون ارسال داشتند که اینک برخی از آن نقاط بیان شده راخدمت شما عزیزان تقدیم میداریم . جناب عنایت الله طوفان در پاسخ به این پرسش مجریی برنامه که برخی ها بصورت آگاهانه و یاهم نا آگاهانه با مطرح کردن بسیاری از مسائل و مواردی در واقع درقسمت تحکیم بیشتر همین حاکمیت تروریستی و ظلم و ستم تلاش میکنند و به نحوی نفع حرکات شان و گفتار ها ومسائلی را که مطرح میکنند البته با سؤ استفاده از رخداد های تاریخی باعث میشود که حاکمیت گروه طالبان تحکیم پیدا بکند همین مسائل و موارد را تا حد امکان با جناب عنایت الله طوفان پژوهشگر مسائل افغانستان صحبت می نمائیم تا بتوانیم به این نتیجه هم آرام ، آرام نزدیک شویم که برای رهائی از همین وضعیت را برخی سناریو ها و طرح ها مطرح میشود ….گفته های وجود دارد که شماری از سیاسیونی که در مخالفت با گروه طالبان ادعا می کنند و مدعی هستند خود شان تلاش میکنند با همین طرح خود را نزدیک بسازد . برخی چهره های سابق به عنوان وکیل ، به عنوان روشنفکر ، احزاب و جریان های سیاسی با مطرح کردن مسائلی و مواردی و حتی سؤ استفاده از بسیاری حوادث تاریخی آنرا روایت میکنند و آنرا تحریف میکنند و از آن سؤاستفاده میکنند . اینها هم در تلاش این هستند که به تحکیم حاکمیت طالبان بانجامد . یکی از مسائلی که در همین محور مطرح می شود متهم ساختن استاد برهان الدین ربانی رئیس جمهور دولت اسلامی وشهید احمد شاه مسعود قهرمان ملی افغانستان ووزیر دفاع دولت اسلامی که در آن زمان تحریک طالبان مطرح شد این است که گویا همین دوشخصیت در اوائیل از حامیان و حتی به تعبیری از ایجاد کننده گان گروه طالبان بودند شما مطرح کردن همین مسائل و همین موارد را در طول نزدیک به سه سال اکنون که دوباره هم تشدید میشود و مطرح میکنند چگونه می بینید ؟ همین افرادی که مطرح میکنند واقعأ در پی چی هستند و چه چیز را می خواهند اثبات کنند ؟ جناب طوفان چنین ادامه داد : ….. اینها برسرمسائل اتهاماتی که در این شب وروز ها بیشتر چاق شده و آنرا در این شب وروز ها بیشتر دامن میزنند اگر به یا د شما باشد که چند وقت صحبتی را بعداز بیست و بیست وپنج سال سکوت در برابر اتهامات و اراجیفی که از طرف یک مشت گروه مزدورلائیک در برابر اقوام برای ماهی گیریی خود شان بخاطر جواب دادن خود شان گروپ کوچک لائیک که بنام عزیز رویش بود و یکتعداد دیگر شان که داعی فولادی میگفتند امثال اینها بار ، بار سالانه یکبار نه بلکه چند بار چنین مسائل را در کشورهای مختلف دامن میزدند که درمیان اقوام خصوصأ قوم هزاره ما ، قوم تاجک ما ، قوم پشتون ما و همچنان به همین شکل قوم ازبک ما اینرا همیشه دامن میزدند در صورتی که هیچ منطقی هم نداشت . برای مصلحت ملی و بخاطرارآمش اقوام و مردمیکه مورد اتهام قرار میگرفت وشخصیت های را که مورد افترأ قرار میدادند ، توهین میکردند و تحقیر میکردند مصلحتأ سکوت اختیار کردند گفتند که شاید جوان هستند روی احساسات کار های را میکنند مگر همه اش سازمان یافته بود . این سازمان یافته گی از دروازه های استخبارات صورت میگرفت به همین خاطر بعد از بیست وچند سال سکوت فقط از ایشان خواست شد که شما چه دلیلی دارید برای این ادعای را که میکنید و خود را برحق میدانید و دیگران را محکوم میکنید نه تنها که محکوم میکنید بلکه توهین میکنید به یک قوم ، به یک ارزش آنهم در برابر یک حاکمیت مشروع در افغانستان ! که هیچ دلیل و توجیهی برای سلاح کشیدن و برداشتن سلاح علیه آن دولت جواز نداشت چه خاص های که مثلأ جنگ های خونینی را به اشاره بیگانه ها براه انداختند . سبب خفه گی یکتعداد دوست ها شد که گویا که چرا این مسأله را قومی میسازید چرا این مسأله را شما یاد میکنید ؟ بنأ نباید این گپ ها یادشود . عرض من در این است وقت طرفی را که توقع دارند از خود دفاع نکنند باید به این نقطه متوجه باشند که ما چرا طی بیست سال وبیست وپنج سال همین اراجیف را پخش میکنیم ما خو شاهد هستیم که بخاطر گرامی داشت از سالروز استاد برهان الدین ربانی شهید یا قهرمان ملی ما بخاطر مصلحت ملی که حق شان است همه اقوام را در آنجا بخاطریکه مردم احساس نا آرامی نکند و احساس بیگانه گی نسبت به یکدیگر نکنند تصاویر رهبران و مجاهدان تمامی اقوام را در آنروز به خاطر نگهداری از ارزشهای ملی از تمامی اقوام را در آنجا نصب و بلند میکنند تا که همه اقوام خود رادرآن ببینند.
مگرزمانی که سالروزعلی مزاری وقتیکه برگزارمی شود متأسفانه که بغیر ازعکس و تصویر خود شان و توصیف خود شان دیگرچیزی به عنوان ملت و به عنوان منافع ملی و مصلحت ملی وجود نداشت وحال هم وجود ندارد دربعضی کشور ها شما می بینید که سروصداحتی همین تنش های قومی را تا استرالیا پیش بردند ودرشهرملبورن بنام اینجا یک بازار افغان است یا بامیان است همین موضوعات را تا آنجا هم دامن زدند برعکس همین قوم هزاره ما را همین گروپ لائیک به حاشیه برده و با تمامی اقوام در جنگ انداخته روان هستند . به همین خاطر خواستیم که دفاع بکنیم متأسفانه که تعدادی از دوستان با استدلال ما با منطق ما و بخاطر رونمائی اصل واقیعت قضیه افشار را بلند کردند ..در صورتیکه گپ ما این بود که همین گروپ فاشیست لائیک زیر نام قوم هزاره و حزب وحدت این کاررا که میکرد ما می گفتیم که همین چهره های منافق باید افشأ شوند که دیگر درمیان اقوام ولواگر طرف تاجیک ها هم باشد ، طرف پشتون هاهم باشد هرکسی که به منافع ملی و درراه وحدت ملی مردم افغانستان چیزی را که به عنوان بی اتفاقی خلق می کند طبیعی است که این نقشه راه استخبارات منطقه است و ما کوشش کردیم که جلو اش گرفته شود متأسفانه کسانی که در کفش شان ریگ است آنها خفه شدند. حال هم چرا این صحبت ها را مطرح میکنند چون جنایت و جنایتکار حالت حیثیتی را پیداکرده وقتی که چنین حالتی را پیداکرده به مجردیکه یک خائن را و یک جنایتکاری که مربوط به یک قوم می شود باز آنرا به خود نسبت می دهند از آن جنیتکار و از آن خائن حمایت میکند . مثلأ اگر ما بگوئیم که دکتر نجیب قاتل یک میلیون انسان در افغانستان وویرانگر قرأ وقصبات افغانستان است ، قریه به قریه را بمبارد کرده یکتعداد کسانی هستند مثل جنرال امرخیل اودکتر نجیب را حافظ قرآن و بهترین مسلمان خطاب می کرد در حالیکه دکتر نجیب بیچاره عمرش در راه مبارزه ماتریالیزم دیالکتیک و در راه مارکسیسم و لنینیزم سپری شد که هیچ اعتقادی بر اسلام و بر شهادت نداشت و به قرآن نداشتند و قرآن را مسخره میکرد …..حال دیده درائی میکند و میگویند که مسلمان بود و حال وی را می خواهند که قهرمان هم جور کند . راستی قهرمان کشتار برادر ما و کشتار پدر من ! قهرمان کشتار خواهر و مادر و خویش و قوم و تبار افغان من ، اورا قهرمان میگویند یک نفری که به میله های توپ و تانک دشمن آمده و جنایت کرده و آدم کشته است . حال که تو وی را خائن می گویی می گویند که نگو که مربوط به قوم من میشود ! وقتی که او جنایتکار مربوط به تو میشود و جنایتکار دیگر مربوط به هزاره میشود و جنایتکار دیگر مربوط به ازبک می شود و جنایتکار دیگر مربوط به تاجیک میشود پس در افغانستان این جنایتکار کیست ؟ این همه انسان ها را چه کسی کشته و این انسان ها را کی زندانی کرده و متواری ساخته است ؟ این مردم چرس زده و بنگ استفاده نموده که از وطن فرار کرده است این قبرستان دشت چمتله و پلیگون پلچرخی و دشت چمتاله سر به خود ایجاد شده اند ؟
این جا جنایت صورت گرفته است ما باید جنایتکار را جنایتکار بگوئیم برویت واقیعت های تاریخی ! جنگ در ذات خود کار درستی نیست ولی وقتی که جنگ صورت میگیرد یک طرف حق است و یک طرف باطل !باز آن وقت تشخیص میکند و یک قضاوت درست وجدانی وتاریخی بنمایند . همین حال اگر این مسأله را یاد بکنیم یک تعداد دوستان خفه خواهند شد که چرا از خیانت ها و ارتباط یک تعداد افراد با استخبارات منطقه صحبت میکنی ؟ به یاد تان باشد که یکتعداد افراد مانند کسی که ناصری میگویند ووکیل پارلمان بود و از بهسود است اینها در این شب وروز که بعد از پایان این قدر غائله ای مناظره های که مربوط با جنگ افشار شد حال مست شده و اتهام بسته می کند که احمد شاه مسعود سه بار با طالبان در لوگر نشست کرد و طالبان را از قندهار آورد گفت که اول هزاره و مزاری را از بین ببرید باز ما وشما گپ میزنیم به همین خاطر بود که طالبان را از راه لوگر وارد کابل ساختند تا حزب وحدت را از بین ببرد ترا خدا همین مردم خو انسان است عقل دارند چشم دارند و میبینند احمد شاه مسعود با طالبان یک بار در میدان وردگ دیده است که آن حق اش بود چرا که در مقابل طالب احمد شاه مسعود قرار داشت …پس این نشست را بخاطر مصلحتی بود که بخاطر جلوگیری از خون ریزی صورت گرفته بود . مثل خونریزیی که بین حزب اسلامی ، بین جنبش و حزب وحدت قرار گرفته بود باز صورت نه گیرد و مردم افغانستان بیشتر قتل نه شوند وباید می شنید که چه می خواهند و خواست شان چیست ؟ ولی اکنون و حال یک نشست به سه نشست ارتقأ پیداکرد که این یک دروغ بسیار زیاد کلان است . گپ دیگری از علی مزاری است که میگوید برای اولین باری که همراه طالبان روبرو شد دولت بود دولت اسلامی با طالبان مقابل شد و جنگید تا کابل طالبان با دولت در جنگ بود و این درست نیست که گویا در جنگ ما با طالبان ، دولت قطعأ جنگی نکرده است . ما در این ارتباط هیأت های داشتیم با دولت که بالاخره طالبان وارد شدند به هر ترتیب پرویز مشرف که زنده بود تمام شکایت اش از احمد شاه مسعود بود از مردم پنجشیر بود از مردم شمال بود حتی کرزی را تهدید کرده بود
وقتی که در میدان هوائی می آیم چرا عکس احمد شاه مسعود در اینجا است و هر طرف که میروم پنجشیری ها هستند این گپ ها منبع اش استخبارات است . و همه چیز یک نوع پلانیزه و کارگزاری شده است آقای حسین ناصری هم که به آدرس احمد شاه مسعود و برهان الدین ربانی این گپ ها را میزند استاد جلال هم که گپ میزند به همان آدرس گپ میزند . آقای پدرام هم که گپ میزند به همین آدرس گپ میزند طالبان هم که گپ میزنند به همین آدرس گپ میزنند زیرا همین آدرس مانع اهداف استعماری و استراتیژیی پاکستان در افغانستان و منطقه شده بود . همان پلانی را که می خواستند افغانستان را در مرحله اول اشغال بکند و توانیستند که شمالی را اشغال و افغانستان را به ویرانه تبدیل کنند در جنگهای نیابتی هم که شکل دادند همین را حال هم دنبال میکنند . ….شما ببینید با واژه ها و اصطلاحات دیگری ..مثلأ آقای لطیف پدرام ! لطیف پدرام وقتی که میخواست خود را مطرح بکند عکس احمد شاه مسعود و استاد برهان الدین ربانی را در پشت سر خود میگذارد وبیرق دولت اسلامی را میگذارد من خودم در وقت جنبش رستاخیز حضور داشتم که می آمد سخنرانی میکرد باز فرار هم کرد
وقتی که فرار کرد جمپر و کرتی و پیراهن و تنبان اش را فراموش کرده بود . همین حمید خراسانی شاهد است یک برادر دیگرش که بینا نام دارد وی هم شاهد است بچه های مردم را بنام همین گپ کشتند ! دو تا شهید یکی فرزند ایزد یارو دیگری برادرعلیم داد درمقابل چشم من به شهادت رسید. در همان جنبش رستاخیز !همین غائله را خلق کردند مگر خودش فرار میکرد و سرباز گیری از مردم دیگری میکرد . عرض من در این است که آقای لطیف پدرام برای فریب دادن مردم از آدرس احمد شاه مسعود و برهان الدین ربانی استفاده میکرد و عکس آنها را بلند می ساخت امروز که موضوع که گروپ لائیک این ها که در درون برادران هزاره ما به اصطلاح شکل گرفته بحیث ابزار تبلیغاتی که از طرف ISI پاکستان تمویل و تجهیز می شود حال عکس علی مزاری را پشت سر خود می ماند …..
اول باید پدرام را شناخت که پدرام کیست ؟ در جوانی اش با هر اندیشه ای که بود با اندیشه اش کاری ندارم ولی عضو استخبارات بود تا زمانی که عضو استخبارات نه می شدی در جریده حقیقت انقلاب استخدام نه می شدی ؛ سیاست حزب دموکراتیک خلق برمبنای یک حزبی شکل گرفته بود حاکمیت اش مانند طالبان تک گروهی بود حاکمیت بر مبنای اندیشه های مارکسیسم و لنینزم بود …اصول اش این بود که یا عضو حزب دموکراتیک خلق میبودی و در جاییکه گماشته می شدی باید عضو استخبارات می بودی . اگسأ ، کام و خدمات اطلاعات دولتی باید در این حضور می داشتی . باز در حقیقت انقلاب ثور شائیعه می انداختی که من هر پنجشنبه پیش احمد شاه مسعود میروم درحالیکه از طرف استخبارات توظیف شده بودی که بتواند در پنجشیر اول شائع بکند که گویا از احمد شاه مسعود در حقیقت انقلاب ثور دفاع میکند شما فکرکنید ما که هیچ کاری نکرده بودیم فقط نماز می خواندیم و به مسجد میرفتیم ما را زندانی کردند وی که ازاحمد شاه مسعود که درمقابل روس میجنگد صدا را بلند می کند کسی هیچ چیزی نه می گوید!بعد ازخروج روس ها از افغانستان داخل پنجشیرمیشود برای کار های استخباراتی ! اکثر کسانی که در پنجشیر دوشادوش احمد شاه مسعود به جهاد علیه ارتش سرخ می جنگیدند بر این باور بودند که لطیف پدرام نیز مانند سائر فرستاده گان و جاسوسان دولت جهت ترور احمد شاه مسعود فرستاده شده بود . اما احمد شاه مسعود چه کرد ؟ در تخار ، احمد شاه مسعود برعکس وقتی دیدش که بچه جوان است هرگز خمی بر آبرو نیاؤرد و مردم بدخشان شاهد هستند که این بچه را میخواستند که بگریزانند و از بین ببرند و بکشند اش ، احمد شاه مسعود از وی حمایت کرد و بدسترس یونس قانونی قرار اش داد ، قانونی شاهد است و شاید صدای مرا بشنود به مردم تحویل اش داد که مردم این را ضائع نه کند و از بین نبرندش تو قانونی متوجه جان و حیات اش باشید ! این آدم یعنی لطیف پدرام با آقای پدرام در یک اتاق بخاطریکه کسی به وی صدمه نرساند . همین احمد شاه مسعود یک کسی بنام عبدالسلام پیمان شاهد است که این آدم یعنی لطیف پدرام همراه به قانونی نگهداری می شد و سپس احمد شاه مسعود وی را یکجا با قانونی بطرف پاکستان روان کرد مدتی در پاکستان نزد قانونی بود من این حرف ها را از دل خود نه میگوئیم بلکه میدانید که قانونی زنده است و شما میدانید که من شخصأ با یکتعداد مردم مناسبات خوبی هم ندارم ولی قانونی شاهدی خواهند داد که چپرکت اش در کنار چپرکت اش بود ، آمر صاحب وی را بخاطر حفاظت جانی اش و بخاطر اینکه کسی وی را آذیت نکند به وی سپرده بود ! ایا برای آقای قانونی تسلیم اش نکرده بود که در پاکستان برود و درس بخواند ؟ اما این آدم در پاکستان مفقود الاثر شد چه شد ؟ بعد از یک مدت سرش از ایران برآمد به هر ترتیب از ایران کجا رفت ، رفت به کشور های اروپائی !ولی به مجریکه به کشور های اروپائی رسید تبلیغ علیه احمد شاه مسعود شروع کرد …………….
