عیسی مسیح در چه زمانی گفته است که گرسنگی دادن به فقرا، کشتار زنان و کودکان، و چشمپوشی از رنج ضعیفان قابل قبول است؟ پاسخ روشن است: هرگز. با این حال، سالهاست که برخی از رهبران پرنفوذ صهیونیسم مسیحی در آمریکا از سیاستهایی حمایت کردهاند که عملاً چنین فجایعی را رقم میزنند-سیاستهایی که به گرسنگی و کشتار مردم فلسطین انجامیده و از جنگهایی پشتیبانی کردهاند که جوامع کهن مسیحی را در سراسر خاورمیانه نابود کردهاند. چگونه به جایی رسیدهایم که کسانی که خود را پیرو «شاهزادهٔ صلح» میدانند، چنین اعمال غیراخلاقی و غیرمسیحی را توجیه میکنند؟
دعوت کتاب مقدس به شفقت، کاملاً صریح و بیابهام است. در لاویان ۲۳:۲۲ آمده است: «هنگامی که محصولات زمین خود را برداشت میکنید، غلهی کنار مزرعه را درو نکنید و آنچه را که دروگران بر زمین انداختهاند، جمع نکنید. آن را برای فقرا و بیگانگانی که در میان شما زندگی میکنند، باقی بگذارید.» این یک فرمان الهی برای حمایت از آسیبپذیران است، نه یک توصیه اختیاری. یعقوب، برادر عیسی نیز، با صراحت بیشتری میگوید: «دین خالص و بیعیب در نظر خدا پدر، مراقبت از یتیمان و بیوهزنان در سختیهایشان و حفظ خود از آلودگیهای دنیاست» (یعقوب ۱:۲۷).
اما چه نوع رهبران دینیای هستند که از بمباران بیوهها و یتیمان غزه-که در نتیجه سیاستهای مورد حمایت رهبران آمریکایی و اسرائیلی به فقر و آوارگی کشیده شدهاند-ابراز رضایت میکنند؟ دههها تبلیغات جنگی، بسیاری از آمریکاییها را نسبت به فجایعی که به نام آنان رخ داده، بیحس کرده است. با این حال، امروز بیداری وآگاهی در حال گسترش است، هم در آمریکا و هم در سراسر جهان.رهبران صهیونیسم مسیحی در آمریکا، اغلب حمایت خود از اسرائیل رامأموریتی الهی جلوه میدهند و رنج و آلام فلسطینیان را بهعنوان پیامدهای جانبی برنامهای نبوی توجیهناپذیر، نادیده میگیرند.کشیش رابرت جفریس چنین میگوید: «کتاب مقدس تصریح میکند که این سرزمین به قوم یهود تعلق دارد-تمام.خداوند درعهد عتیق پیدرپی علیه کسانی که قصد تقسیم سرزمین و واگذاری آن به غیریهودیان را دارند، داوری کرده است.» بههمینسان، کشیش جان هیگی اظهار میدارد:«یا طرفدار قوم یهود هستی یا نیستی.»
اما این پرسش مطرح است: در کجای انجیل میتوان شواهدی یافت که عیسی بر مالکیت سرزمینی یا وفاداری قومی، بیش از ارزش جان انسانها تأکید کرده باشد؟ اگر هدف او این نبود که انسانها را از قبیلهگرایی برهاند، پس چرا به همکیشان یهودی خود فرمود همچون «سامری نیکو» رفتار کنند؟ عیسی تنها زمانی واژه «مار» را بهکار برد که فریسیان را «نسل افعیها» خواند (متی ۲۳:۳۳) و ناسیونالیسم قومیشان را، که آنان را از درک پیام صلح و بخشایش او بازمیداشت، محکوم کرد. در جای دیگر فرمود: «من رحمت میخواهم، نه قربانی» (متی ۹:۱۳)نهیای صریح از خشونتطلبی و ستایشگری قدرت به بهای شفقت. مگر نه اینکه او گفت: «خوشا به حال صلحطلبان»، و به پیروانش آموخت که «گونهٔ دیگر را نیز بگردانند»؟ چگونه ممکن است رهبر دینیای که نیروی نظامی را بر رحمت مقدم میدارد، خود را پیرو پیامبری بداند که با گناهکاران همسفره میشد و طردشدگان را شفا میداد؟
ثمره چنین ایدئولوژیای چیزی جز مرگ و ویرانی نبوده است. برای دههها، برخی از رهبران صهیونیسم مسیحی در آمریکا از اقدامات مخرب اسرائیل حمایت کردهاند؛ اقداماتی که اغلب به زیان همان مردمی تمام شده که عیسی ما را به دفاع از آنان فراخوانده بود. آنان از محاصره طولانیمدت غزه حمایت کردهاند، جایی که سوءتغذیه، جمعیت را به ستوه آورده است. همچنین از جنگهای ویرانگر در عراق و سوریه پشتیبانی کردهاند؛ جنگهایی که موجب نابودی تقریباً کامل جوامع مسیحی باستانی در این کشورها شدهاند.در سوریه، حمایت دهساله آمریکا از آنچه «شورشیان میانهرو» نامیده میشد-در کنار سرقت گسترده نفت این کشور که بخش قابلتوجهی از آن به اسرائیل منتقل شده-به تضعیف و سقوط دولت انجامید. اکنون، شاخههایی از القاعده کنترل مناطقی از آن سرزمین را در دست دارند. اما پرسش اساسی این است: چه کسانی از این وضعیت سود بردند؟ بیتردید نه مسیحیان سوریه و نه دیگر اقلیتهای مذهبی که در معرض کشتار، آوارگی و فرار برای بقا قرار گرفتهاند.
خداوند با ابراهیم عهد بست و به او وعده داد که نسلش میراث بزرگی خواهد داشت (پیدایش ۱۲:۲–۳). اما پولس رسول در غلاطیان ۳:۱۶ تصریح میکند که این عهد در عیسی مسیح تحقق مییابد. با این حال، بسیاری از مسیحیان خوشنیت تحت تأثیر تفاسیر مشکوک کتابمقدسی از سوی سایرس اسکوفیلد به تفکرات نادرست هدایت شدند. نسخهٔ ۱۹۱۷ از کتاب مرجع اسکوفیلد در برخی محافل دینی تأثیر زیادی گذاشت.
اگر از عیسی پرسیده میشد که آیا اقدامات تروریستی مرتبط با تأسیس اسرائیل را تأیید میکند، چه پاسخی میداد؟ آیا او بمبگذاری سال ۱۹۴۶ در هتل کینگ دیوید را که موجب کشته شدن ۹۱ نفر شد، به بهانهٔ «مبارزه برای آزادی» تأیید میکرد؟ یا کشتار دیر یاسین در سال ۱۹۴۸ که در آن بیش از ۱۰۰ روستایی فلسطینی توسط شبهنظامیان صهیونیست به قتل رسیدند، تا دیگران را مجبور به فرار کنند؟ آیا او چنین خونریزیهایی را میستود؟ و فاجعهٔ نکبت چه؟ همان سال بیش از ۷۰۰ هزار فلسطینی از خانههای خود رانده شدند و به پناهجو تبدیل گشتند.دیوید بنگوریون، نخستوزیر نخست اسرائیل، در سال ۱۹۱۸ خود اذعان کرد: «هیچ دلیلی وجود ندارد که فرض کنیم ساکنان این سرزمین پس از ویرانی معبد دوم، ریشهکن شدهاند. برعکس، کشاورز یهودی، مانند همسایگانش، به خاک خود چسبید و به زندگی در این سرزمین ادامه داد و در نهایت به مسیحیت و سپس به اسلام گروید.»اگر حتی بنیانگذار اسرائیل به ریشههای عمیق مردم فلسطین در این سرزمین اعتراف کرده است، چگونه مسیحیان میتوانند سلب مالکیت آنان را توجیه کنند؟ عیسی که برای اورشلیم اشک ریخت و مردم را به رحمت فراخواند، بیتردید برای کسانی که از خانه و کاشانه خود رانده شدند، غمگین میشد و برای آنان اشک میریخت، نه اینکه جابهجایی و بیخانمانی آنان را جشن بگیرد
با توجه به تلفات جانی بیشمار و هزینههای تریلیونها دلاری که از آن زمان صرف شده، آیا کسی میتواند ادعا کند که این سیاست مورد برکت خداوند بوده است؟ کهنهسربازان آمریکایی که در جنگهای خاورمیانه تحت حمایت صهیونیسم مسیحی شرکت کردهاند، با نرخهای بالای خودکشی روبهرو هستند و خانوادههایشان از آثار این درگیریهای بیپایان نابود شدهاند. شاهد ما در منطقه ویران است، زیرا آمریکا به عنوان مجری دستورات اسرائیل عمل میکند-دشمنان اسرائیل را نابود میکند؛ در حالی که با القاعده در سوریه همکاری کرده و از داعش در لیبی و عراق حمایت میکند. آیا خداوند ما و اسرائیل را به خاطر قرار دادن عمدی رادیکالهایی مانند حماس در قدرت بر غزه و کنار گذاشتن صدای میانهروها از دیگر گروههای فلسطینی برکت میدهد؟ چگونه این رفتارها با وفاداری به مسیح تطابق دارد؟ بهویژه که در آستانه عید پاک ۲۰۲۵-جشن قربانی شدن مسیح و پیروزی او بر مرگ-باید تأمل کنیم که آیا اعمال ما شایستهٔ آن کسی است که برای همه، نه فقط برای گروهی خاص، جان خود را فدای کرد؟
عیسی مسیح خود با تعصب مذهبی خشونتآمیز به خاطر اسرائیل مخالفت کرد. زمانی که غیورانیان خواستار قیام بودند، او انتخاب کرد که از خشونت پرهیز کند. حتی پطرس، شاگرد او، به خاطر بریدن گوش ملکُس در باغ جتسیمانی سرزنش شد. عیسی به او فرمود: «شمشیر خود را به جای خود بازگردان، زیرا هر که با شمشیر زندگی کند، با شمشیر نیز خواهد مرد» (متی ۲۶:۵۲). پس این روح از کجا در میان رهبران برجسته صهیونیسم مسیحی ترویج میشود؟کلاس سیاسی آمریکایی این جنون را تسهیل میکند، سالانه میلیاردها دلار کمک به اسرائیل میدهد-بیشتر از هر کشور دیگری-و اغلب بدون نیاز به تصویب کنگره. بخش عمدهای از کمکهای خارجی غیر اسرائیلی نیز به منظور رشوه دادن به کشورهای همسایه برای تطابق یا بیثبات کردن رژیمهایی است که به اندازه کافی طرفدار اسرائیل به حساب نمیآیند. شما آنان را از میوههایشان میشناسید، و این میوهها چیزی جز جنگ و رنج نیست.
چه میکرد عیسی؟ او احتمالاً میزهای این اتحاد ناپاک را واژگون میکرد، همانطور که در معبد با دلالان پول برخورد کرد. او ما را به لبههای مزرعه باز میگرداند، جایی که فقرا و بیگانگان در انتظار رحمتی هستند که از آنان دریغ کردهایم. او به ما یادآوری میکند که ایمان واقعی نه در بمبهایی که میزنیم یا جنگهایی که میسازیم، بلکه در محبتی است که به ضعیفترینها نشان میدهیم. پس از شما میپرسم: اگر مراقبت از یتیمان و بیوهزنان نشانهٔ دین خالص باشد، این چه معنایی دارد برای رهبران مسیحی که مرگ و ویرانی را توجیه میکنند؟
