عموم دانشمندان و متفکران بزرک جهان کسب معرفت و فرهنگ آفرینی را از ویژگیهای عمده نوع انسان شمرده اند.در حالیکه حیوانات دایره زیست شان بگونه دقیق محدود و مقید به غرایز شان است و نمیتوانند از حصار قوانین ثابت غریزی خود فراروند در طول هزاران سال ژست های یکسان و مشابه خود را حفظ کرده اند.گربه ها امروز هم عینآ با همان تکنیکی موش را شکار میکنند که هزاران سال قبل میکردند.ژان ژاک روسو قدرت کمال پذیری و اصلاح پیهم کار انسان را از برترین ویژگی انسان میداند که تعلیم و تربیت میدان نمایش این عروج و تعالی آنست..عده زیادی دیگر دانشمندان علم آموزی و معرفت جویی را از کششهای غریزی انسان شمرده و عشق به دانش آموزی را دلیل این غریزه کمالجوی ادمی میدانند.بعض از خطا ها و لغزشهای انسانها لازمه سیر طبیعی زندگی انسانهاست که به مجرد پی بردن بخطای خود یا خود خود را اصلاح میکنند و یا دیگران در اصلاح ان به آنها کمک میرسانند.این حرکت افتان و خیزان در همراهی عقل سلیم پیوسته مورد تصحیح و اصلاح قرار میگیرد.بعضی از خطا ها که لازمه زندگی بدوی انسانها بود امروز چنان غریب و تکاندهنده به نظر میرسند که عقول سلیم را مبهوت میکنند.چنین خطا هایی در عقلانیت امروز بشر باور نکردنی و شوک اور دانسته میشوند.نمونه برجسته و تکاندهنده ان که هم عقول انسانهای امروز را تکان میدهد و هم وجدان اخلاقی شانرا ممنوعیت تعلیم و تربیت دختران و فعالیت های اجتماعی زنانست بدست طالبان.این امر همانقدر غریب و ناپسند به نظر میآید که ظهور مجدد خود طالبان در عرصه قدرت سیاسی.امروز اینکارکاملآ غیر منتظره به نظر میرسد هرچند که در بازی مناسبات پرازفساد قدرت درجهان امروز چنین پیشامد هایی انقدرهم غیرمنتظره نیست.اگر احتمال ساختن ویروس های واگیر و کشنده در کارخانه های بیولوژیک قدرتهای بزرگ و سلاحهای بیولوژیک درست باشند چه تعجب خواهد داشت که امریکای متمدن و معلم حقوق بشر با یک گروه تروریست توافقنامه سیاسی امضا کند و انها را بر سرنوشت یک ملت حاکم گرداند.این عمل طالبان جنگ با فطرت معرفت جویی انسانها و لگدمال کردن یک حق طبیعی و انسانی ملت افغانستان است.شاید اینکار در کشورهای دیگر جهان رخ ندهد و به دوره بدویت و خامی انسانها متعلق باشد اما از طالبان هیچ امری بعید و تعجب آور نمی نماید.حواله دادن معیشت مردم به خدا از سوی امیر المومنین انها نمونه دیگر از رویکرد های آخرزمانی این گروه است.تسلط مجدد سیاسی طالبان آشکارا بازگشتیست به دوره بربریت ،غریزی و خامی بشر.اینگروه چون هیچکدام از مهارتها و ویژگیهای انسان تکامل یافته امروزی را ندارد و متعلق به دنیای امروز نیست پس میکوشد جامعه امروز را تا بربریت خود تنزل دهد و به سطح بدویت خود یکسان گرداند.
آنچه طالبان میخواهند یک جامعه نیست،یک گله است مثل خود شان که به یک طویله میماند که مدیریتش فقط یک چوبدست میخواهد و یک چوپان.هیچگونه تحرک و فعالیت اجتماعی که نشانگر یک جامعه زنده و پویا و فرهنگ افرین باشد در ان وجود نخواهد داشت.حاکمیت چنین گروهی مایه شرمساریست و پیامد های درازمدت ان فاجعه بار و جبران ناپذیر خواهد بود.محروم ساختن زنان و دختران از علم و معرفت و به تبع آن کل جامعه از نعمت دانش و اگاهی و سوق دادن جامعه به افقهای تاریک و نومید کننده بدون تردید یک جنایت آشکارست
علیه بشریت و ضروریترین و بدیهی ترین حقوق اساسی انسان.تبانی مستقیم و غیر مستقیم قدرتهای جهانی و منطقه ای در تسلط مجدد اینگروه و کری و کوری جامعه جهانی درانچه بر مردم افغانستان میگذرد فاجعه بارتر ازانست.ضروری و اجتناب ناپذیر مینماید که همه مردان و زنان افغانستان که چنین شرایط حقارتبار و اینده سوز رابا گوشت و پوست خویش تجربه مینمایند که در ان تمامیت موقف و کرامت انسانی شان در شرف فروپاشیست یکجایی و متحدانه بر خیزند و اعتراض کنند و دست به مقاومت جمعی بزنند.وقتی کرامت انسانی و ارزشهای زندگی شان اینگونه سیستماتیک پامال میگردد دیگر زندگی چه قیمتی خواهد داشت.ما فرد فرد مسئول حفظ کرامت انسانی خویشیم،دیگران اینکار را برای ما نخواهد کرد.جامعه ایرا که خود برای نجات خود کاری نکند چه موقفی درقطار کاروان انسانیت خواهد داشت.اینگونه انفعال فرد و جامعه انسانی را محکوم زوال خواهد کرد.