اگر چه در مورد این واقعه در خاطرات قبلی این کتاب کمی اشاره شد، در این خاطره در مورد ممانعت موتر های ریاست محکمه عالی توسط نگارنده “این حقیر و فقیر” از مسیر بین بلاکهای مکرویان سوم چند سطر کوتاه حکایت میشود.مثل امروز به یاد دارم این قلم از دفتر ما که در فاصله پنج دقیقه تا آپارتمان رهایشی ما قرار داشت پیاده طرف منزل روان بودم فقط با تفاوت زمانی چهل ثانیه و بُعد مسافت پنجاه قدم از محل انفجار که ساعت ۴ عصر روز ۱۱ جون سال ۲۰۱۳ در مقابل آپارتمان ما بجان کارمندان محکمه عالی صورت گرفت بیش از چهل تن هموطنان ما بشمول دست فروشان و یکتعداد مامورین پائین رتبه ریاست محکمه عالی افغانستان کشته ده ها تن مجروح و تمام دروازه ها، کلکین ها و شیشه های چندین بلاک رهایشی فروریخت که از اثر فروریختن شیشه کلکین یک پسرم نیز جراحت برداشت. دوستانیکه کابل را بلد اند نیک میدانند که دروازه اصلی ورودی محکمه عالی در سرک چهارراهی صحت عامه وجود دارد، اما ریاست محکمه زمان جمهوریت برای حفظ جان کارمندانش از عقب تعمیر محکمه از مسیر بین بلاک های رهایشی مکرویان سوم استفاده میکردند.زمانیکه این واقعه رخ داد منحیث یک شهروند و باشنده مکرویان تصمیم گرفتم که نباید موتر های ریاست محکمه از بین بلاکهای رهایشی عبور و مرور نمایند تا نشود حمله انتحاری دیگر واقع شود از اینرو فردای آنشب با تمام مالکین آپارتمان ها و وکیل های بلاک ها کار سیاسی را شروع کردم و از احتمال وقوع حمله انتحاری مشابه مردم را مطلع ساختم.روزهای شنبه دفتر ما USAID رخصت میبود، همه باشندگان را برای یک اعتراض عمومی به ساعت ۷:۳۰ دقیقه صبج روز شنبه آماده ساختم، زمانیکه موتر های عامل کارمندان از مقابل تعمیر مطبعه داخل مکرویان سوم شدند حضور ما باشندگان را در بین سرک یافتند که یکتعداد با چوب ها به دست مانع عبور موتر ها هستیم، در همان محل مامورین از موترهای شان پیاده میشدند و موتر ها دوباره از منطقه خارج میشد، تا اینکه یکی دو تن از کارمندان ریاست محکمه عالی نزد ما آمد و برای ما اطمینان دادند که منبعد موتر های کارمندان از بین بلاکها عبور و مرور نمیکنند و ما آنروز اعتصاب را پایان بخشیدیم.فردای آنروز وقتیکه طرف دفتر روان بودم متوجه شدم که بازهم موتر های کارمندان از همین مسیر رفت و آمد دارند.روز شنبه بعدی که بازهم دفتر ما رخصت بود از مردم تقاضا کردم که بازهم به سرک بیایند تا سرک را مسدود بسازیم و مانع رفت آمد موتر های محکمه شویم تا بازهم حمله انتحاری مشابه صورت نگیرد متأسفانه اینبار نصف از باشندگان از یکجا شدن به اعتصاب ابا ورزیدند، وقتیکه دلیل آنرا از بعضی منابع بدست آوردم ریاست محکمه عالی یکتعداد وکیل های بلاک ها را با وعده های چرب و نرم تطمیع کرده بود.القصه، که همان روز تنها با تعداد کمتر باشندگان بلاک ها در روی سرک چهارزانو و گاهی شکل خوابیده خود را دراز کشیدم و به آواز بلند صدا میکردم که هیچ کسی توان عبور از این مسیر را ندارند الی مرا زیر تایر موتر خود نمایند، ساعت حوالی ۹ بجه همان روز موتر عامل یکی از معاونین ریاست محکمه که به اغلب گمان داکتر “بها” یا “هاشمزی” که از تحصیلکرده های غرب هستند میخواست از مسیر عبور کند و داخل ریاست محکمه شود که از فاصله دور موترش توقف کرد و خواهان معلومات شد، وقتیکه صدای ما را شنید دیگر جرأت نکرد که نزدیکتر بیاید تا اینکه یک هیأت از کارمندان با صلاحیت از ریاست محکمه نزد ما آمدند و داخل گفتگو شدیم، من راه حل را برای شان طوری پیشنهاد کردم که برای سهولت ترانسپورت کارمندان بجای فراهم نمودن سرویس ترانسپورت و استفاده از مسیر بین بلاکهای رهایشی پول آن ترانسپورتیشن را برای کارمندان نقد بدهند تا از بس های شهری و یا تکسی استفاده کند که در صورت مریضی و یا رخصتی یکمقدار پول هم برای کارمندان نیز باقی بماند،چنانچه همینطور شد و بعد از آنسرویس های مامورین ریاست محکمه عالی از مسیر بلاک های مکرویان سوم توقف شد و کارمندان بلند رتبه هم از دروازه اصلی سمت چهارراهی صحت عامه استفاده نمودند.جا دارد که حد اقل ازاسم یکی ازهمکارانم بنام محترم جاوید جان”لودین” که دربخش توسعه اقتصادی Economic Growth وظیفه داشت و درهمسایگی بلاک ما آپارتمان داشتند بحیث ناظر این صحنه ها و یکی ازاعتراض کننده ها یادآور وتشکری نمایم.