گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » بیعت بد تر از بردگی !
بیعت بد تر از بردگی !

بیعت بد تر از بردگی !

ندامحمد ندیم وزیر تحصیلات عالی طالبان گفته است،«بیعت یعنی اینکه انسان جان و مال خود را در اختیار امیر قرار دهد و در مقابل ازو بخواهد که دین خدا را اقامه نماید.»بیعتی که طالبان از مردم می طلبند تصاحب مال و جان یا کل هستی مردم است اما در مقابل کمترین مسوولیتی در برابر خواسته های برحق و اجتناب ناپذیر مردم بر دوش نمی گیرند.همه حاکمان عالم چه دیندارو چه بیدین و کافر و مشرک مسوولیت هایی را میپذیرند و به بعضی خواسته های مردم جواب میدهند.اولین شرط حاکمیت کسب رضاییت و اراده مردم در اقامه حاکمیت است که طالبان بدون رضاییت و خواست مردم با خشونت و قوه قهریه حاکمیت را ازانها غصب کرده است و از راه زور و ارعاب قدرت سیاسی را بچنگ گرفته است.

دوم شرط حاکمیت تامین امنیت مردم است که در پرتو ان امنیت بتوانند ازادانه به فعالیتهای حیاتی و شگوفایی استعداد های شان بپردازند.خاموش کردن مردم با سرنیزه و در خفقان نگهداشتن انها و خفه ساختن نداهای حق طلبیشان امنیت نیست بلکه یک خاموشی قبرستانیست .هیچیک از نیازمندیهای ابتدایی مردم چون تامین خدمات بهداشتی،ایجاد امکانات کار و فعالیت های تولیدی،اماده ساختن همه امکانات و زمینه ها برای کسب علم و معرفت و تخصص های ضروری در حیات امروزی بشر و میدان دادن به خلاقیت ها و ابتکارات نسل جوان،سهیم ساختن نمایندگان همه اقشار جامعه در امر نظام سیاسی ،امحای هر نوع تبعیض از جامعه برای ایحاد وحدت و اخوت میان مردم،که تبعیض بزرگترین خصوصیت شیطان است که به همین دلیل از بارگاه خدا رانده شد و ملعون قرار گرفت،سهیم ساختن برابر زنان در همه عرصه های ضروری حیات اجتماعی،امید بخشیدن به نسل جوانان که تضمین اینده کشور و ملت به حساب می ایند تا فرار نکنند. همه این موارد و بسی موارد دیگر نظیر اینها مسوولیت قطعی یک نظام سیاسی است که طالبان هیچیک ازین مسوولیت ها را نمی پذیرند.میلیونها تن از فرط گرسنگی و محرومیت و بیدوایی و بی پناهی در استانه مرگ قرار دارند که کشیدن بار این حقارت را هیچکس نمی پذیرد اما با همه این افتضاحات طالبان باز هم به حاکمیت باطل و غصبی خود ادامه میدهند و همه این ها را نادیده می گیرند.این در حالیست که عمر رض میگفت اگر پای بزی کسی بشکند عمر مسوول ان است.اگر کمترین شم دیانت و اخلاق در طالبان بود باید این حاکمیت ننگین را رها می کردند.انچه طالبان بنام بیعت از مردم می طلبند در حالیکه کمترین شایستگی و مسوولیت پذیری در برابر ان ندارند امریست کاملا نامشروع.با همه این بی تفاوتی و بی تعهدی هم جان مردم را میخواهند و هم مال شان را در حالیکه مال و جانی برای مردم نمانده است.این بیعت به مراتب بد تر و پست تر از بردگیست،بردگی ایکه امروز دور از شأن انسانها دانسته میشود.در بردگی هم صاحبان برده مسوولیت معیشت و سرپناه برده را متکفل میشود،انقدر شعور دارد و میداند که انسانها با شکم خالی و بدون امنیت و سرپناه نمیتوانند کار کنند.این نوع بیعت از مردم خواستن تقلیل د ادن انسانهاست به مرتبه پایینتر از حیوانات زیرا صاحب حیوان اعاشه و سرپناه حیوانات را بدوش می گیرد اما طالبان که موجودات جاهل بی نظیر در جهان اند مرگ میلیونها نفر برای شان اهمیت ندارد.طالبان سرپیچی و انتقاد از امر امیر را کفر تلقی میکنند در حالیکه حق طلبی و اقامه حق وظیفه هر مسلمان تلقی میشود. مولانا ابوالعلی مودودی میگوید یک مسلمان باید در برابر حاکم جایر و غاصب قیام کند اما طالبان بیسواد و بدوی انتقاد از امیر شان که از جنس جنیات و دیو است و از یک غار تاریک بر مردم عتاب میکند را کفر میشمارند.خداوند انسانها را خلیفه خود در زمین قرار داده است اما طالبان انها را کمتر از حیوان بحساب می اورند.انسانها نزد خداوند صاحب کرامت و عزت اند اما طالبان انها را با محرومیت کامل از حیوان پایینتر تنزل داده اند.امیر طالبان در برابر بیعت کنندگان خود هیچ مسوولیتی ندارد بر عکس برای محکم کردن هرچه بیشتر یوغ بر گردن انها هر از گاهی فرمان تازه میدهد.نگهداشتن مردم در خفقان و ترس روزمره خود یک تروریسم مستمر است که هستی مردم را می بلعد.این حالت یک گروگان گیری درازمدت است که هیولای استبداد دینی ازان تغذیه میکند.قدرتهای استعماری که خود پرورش دهنده استبداد و تروریسم اند این تروریسم مستمر را امنیت و ثبات سیاسی حساب میکند و با ان وارد معامله می گردند.بد تر ازان اینکه امریکا با تروریسم طالبانی پیمان مبارزه با القاعده و داعش امضا میکند.مانند اینکه گرگ را نگهبان گله قرار دهی.طالبان با این جهالت ،سماجت و بدویت روزافزون خود را بر جامعه بین المللی تحمیل می نمایند.انها هم طالبان را واقعیت موجود و قدرت دی فاکتو حساب مینمایند.شومترین و نکبت بار ترین وضعیت انست که مردم به تدریج در استبداد مداوم انسانیت خود شان را فراموش میکنند و به موجودات بی اراده و مستأصل تبدیل میشوند و این حالت را تقدیر خویش می پندارند.باز هم ازان زشت تر اینکه همین وضعیت را بنام دین بر سر مردم حاکم سازند که اشکارا انسانیت مردم را انکار می کنند.همینست که دین حالت تخدید و افیون بخود می گیرد.واقعیت زندگی انسانها معیار و مدار حقانیت هر قانونیست نه بر عکس.در جامعه ایکه عدالت و ازادی وجود نداشته باشد،تبعیض،محرومیت و تجاوز به حریم خصوصی مردم صورت گیرد،زنان از حقوق حقه دینی و انسانی شان در علم و معرفت اموزی محروم باشند دین خدا دران جامعه اقامه نمیشود انطور که ملاندیم می گوید.روزیکه عدالت از سرزمین ما رفته بود دیانت و اخلاق همراه با ان رفته بود.دیانت خدا با یک مشت ریش و پشم و جل و پاردم اقامه نمیشود

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا