در زمان تجاوز روسها از همان سال نخست تجاوز روسها منطقه ما شیوکی که در حومه شهر کابل موقعیت دارد از طرف شب در کنترول مجاهدین و از طرف روز در کنترول حکومت کمونیست ها بود حتی بعضآ از طرف روز هیچ حاکمیت وجود نداشت جز حاکمیت “ترس و لرز”، در همچو حالات احتمال زندگی مصئون برای مردم خصوصآ تحصیلکرده ها دشوار بود ما هم ناگزیر راه هجرت در پیش گرفتیم و همه اعضای فامیل رفتیم پاکستان، زمانیکه قوماندان شجاع و دلیر مجاهدین شیوکی “ضابط حلیم” شهید شد و ما هم مجبور به هجرت شدیم در منطقه شیوکی پوسته های امنیتی توسط ملیشه ها و کمونیست های منطقه ایجاد شده بود، اما کماکان حملات مجاهدین و حضور شبانه مجاهدین در منطقه حاکم بود.
یکی از دوستان نزدیک ما که معتاد به عمل قمار بود یعنی آدم مقمر بود از شیوکی به پشاور نزد پدرم مرحومم آمده بود، زمانیکه پدرم از او پرسید که چطور است اوضاع در شیوکی؟ در جواب برای پدرم چنین گفت: شاه لالا! “شیوکی قرار به قراری است قمار ها چالان است”. برای یک قمار باز معنی امنیت همین است که قمار ها چالان باشد، برای فاشیستان قومی از هر قوم یا جناحی که باشند امنیت اینست که قوم، حزب، گروه و جناحی مربوط خود شان در قدرت باشد، اما برای یک دانشجو و متعلم مکتب معنی امنیت اینست که دروازه های مکاتب باز باشد و بدون ترس در موجودیت معلم و نظم درس بخواند، برای یک دختر خانم که شوهر خود را در جنگها یا حملات انتحاری کنار جاده از دست داده و نان آور خانه خود است امنیت اینست که اجازه کار و اجرای وظیفه را داشته باشد، برای یک دستفروش امنیت آنست که بدون خوف انفجار و انتحار در کنار جاده دستفروشی کند. متأسفانه و متأسفانه که بعضی وطنداران اروپا و امریکا نشین ما زمانیکه افغانستان میروند بدون مطالعه دقیق از اوضاع و آگاهی کامل از عمق فاجعه فقط ظواهر را تماشا میکنند و چند روزی که در کابل آن هم چون از اروپا و امریکا با بعضی تحفه ها برای خویشاوندان و جیب مملو از یورو و دالر مهمانی ها را هم یکی پی دیگر نوش جان کرده یگان چکر دره پنجشیر، سالنگ، استالف و پغمان را نیز میروند زمانیکه دوباره به اروپا و امریکا برمیگردند میگویند که: “شفتالو خیلی در کابل ارزان بود”، مارکیت ها از هر نوع مواد اولیه و خوراکی مملو بود، همانطوریکه خانم آغای خلیلزاد گفته بود “حقوق زنان در افغانستان تامین است و زنها احساس امنیت میکنند
