میگویند ؛ پیری را فواید بسیار است از آن جمله بیماری ” نسیان و فراموشی ” است که از نظر متخصصان حوزه طب در یک سن خاص آدمیزاد بر آن مصاب میگردد . جناب پروفیسور عبدالستار سیرت از بزرگان حوزه دین و سیاست افغانستان که عمری را در تاریخ خون آلود افغانستان به عنوان یک شخصیت کریزماتیک سپری نموده مصاب به ” الزایمر ” سیاسی شده است . از کمترین عوارض این بیماری در وجود حضرت پروفیسور عبدالستار سیرت آنگاه به مشاهده رسید که مشارُ الیه به عنوان یک مهمان گرانقدر و صاحب نظر در وقائع تاریخی و سیاسی در کنفرانس اعلان موجودیت حرکت اصلاح و تفاهم افغانستان در باره مسائل مربوط به مهاجرت ها و اصلاحات سخنرانی کرد و جالب و سخت شگفت انگیز است که جناب سیرت بدبختی های کنونی منجمله سقوط حکومت جمهوری افغانستان و عوارض طبیعی این سقوط که فرار ومهاجرت میلیون ها افغان از سرزمین شان شدند را با یک نگاه ناخواسته استخباراتی و طالبانی بیان فرمودند و پس از یک مقدمه کوتاهی در باره میلیونها مهاجری که از دست حاکمیت طالبان به بیرون بویژه ایالات متحده امریکا پناهنده شده اند و با ” اشغال ” همکاری نموده بودند مهمان امریکا و کشور های غربی هستند خواندند ..چنانچه غالبأ شما عزیزان و سروران نیز استماع فرموده باشید جناب عبدالستار سیرت سخنانش را در لابلای بسیاری مسائل سیاسی و تاریخی پیرامون مهاجرین و آواره گانی که با سلطه طالبان بر افغانستان مجبور به ترک وطن و مهاجرت شدند و مسأله ملت سازی چنین بیان داشت :حرکت جدید تفاهم واصلاح که امروز بیانات مفصلی را از جناب فاضل وبرادر دانشمند ما دکتر صاحب وزین شنیدیم و مربوطین اعضای محترم این حرکت هم بیاناتی ایراد فرمودند از نظر مفهوم وارزش این بیانات و معقولیت این بیانات کدام اعتراضی وجود شده نه میتواند بلکه همه معقول بوده هم از نظر دینی ، هم از نظر سیاسی و هم از نظر اخلاقی و هم در چوکات الدین والنصیحه بسیار مطالب وارد و مهم بود . مگر ای کاشکی ما یک ملت ثابت وواحد می داشتیم برای فعلأ ! این افکار مبارک وافکار معقولی که امروز ارائیه شد این در چوکات یک ملت مستقل و یک ملت دارای طبقات و اقوام مختلف در داخل کشور قابل تطبیق است و بسیار ضرور ومهم است مگر ما در حالتی هستیم که عوض اصلاح به بنأ احتیاج داریم . اصلاح ملی وقتی صورت گرفته میتواند که یک بنای ملی ما داشته باشیم . بنای ملی ما از مدت های با اینطرف بدبختانه ویران شده ما با کمال درد با کمال تأسف فعلأ یک ملت واحد نداریم ملت ما از هم پاشیده ما ده میلیون افغان در بیرون داریم
این ده میلیون افغان ما به احترام به این دوست وبرادر عزیز ما استاد مزمل این ها ده میلیون مهاجر نیستند کل شان !در میان ازین حرکت ها یکتعداد ی که با اشغال همکاری کرده بودند بوده این ها مهمان امریکا و کشورهای غربی هستند اینها مهاجر نیستند اینها رفتند بصورت طبیعی که گرین کارد امریکا بعداز پنج سال یا تا ده سال یاکم از بسیار اگر زود باشد در خلال یکسال گرفته میشود مگر این مهمانان امریکا به مجرد رسیدن به آنجا صاحب گرین کارد وصاحب اعاشه و اباته وبه بسیار زودی یکتعدادی از آنهاعمارت ها ومنازل یک میلیون دالری خریدارکرده پس این ها مهاجرنیستند این هامهمانان اشغال استاینها چرا در کشور خود بوده نه میتوانند به دلیلی اینها به بیرون رفتند که بودن شان در داخل کشور شان برایشان خطر است از جانب مردم کشور شان !چون اینها در خدمت اشغال بودند البته با فهم و استثنای یکتعداد عناصری که از مجبوریت به چنین مأموریت رفته بودند و آنها به اصل اشغال کمک نکرده بودند ممکن است دلائیلی داشته باشند که آنهارا برئت داده بتوانند شکل عمومی این نوع مهاجرت که به بیرون رفتند خدمت به اشغال بود .ویکتعداد از کسانی که کشور خود را ترک کرده این ها بحیث تجار وسرمایه دارا هستند .
مهاجر تعریف اش در حدیث اول صحیح بخاری گفته که نما الأعمال باﻟﻨيات، و انما لامرئ ما نوى؛ فمن ﻛﺎنت هجرته إﻟﻰ الله ورسوﻟﻪ، فهجرته إﻟﻰ االله ورسوﻟﻪ، ومن ﻛﺎنت هجرته إﻟﻰ دنيا يصيبها، أو امرأة یتﺰوجها، فهجرته إﻟﻰ ما هاجر إﻟﻴه . هجرت تابع هدف ونیت مهاجر است اگر ما بیرون میرویم برای تجارت ما مهاجر نیستیم . اگر بیرون میرویم برای عیاشی ما مهاجر نیستیم . مهاجر همان کسی است که به منظور دعوت به دین خود یا برای محافظت به دین وعقیده خود از یک منطقه به منطقه دیگری که همین هدف برآورده شود همانجا میرود . یکتعدادی مثلی که گفتم افغانهای ما در بیرون یا برای تجارت و برای تنظیم سرمایه های بزرگی که دارند این ها در بیرون هستند . ویکتعدادی ممکن است ازگرفتاری وگرسنه گی فامیل واولاد خودمجبورشدند که وطن خود راترک کنند ودربیرون بروند . از ین لحاظ کسانیکه به داخل مانده اند آنها در دستگاه بغیر یک گروپ معینی که آنها ممثل حکومت یا اداره موجود هستند دیگران نه رأی دارند ، نه آزادی دارند نه کار دارند نه نان دارند این یک حالتی را آورده که ما در حقیقت موجودیت یا تمامیت ملی خود را متأسفانه ما نداریم . یعنی فعلأ ما در یک نقیصه خاصی گرفتار نیستیم که ما آنرا اصلاح کنیم بلکه ما دریک مرحله ای هستیم که ما تمامیت ملی را ازدست دادیم و این تمامیت باید بنأ شود از اساس که بنا شود و بعد از آن مشکلات داخلی و مشکلات کار وبار و قومی و این مسائل را ما از طریق تفاهم و اصلاح علاج کنیم …
برای ما وشاید برای بسیاری از دوستان و کسانی که یکجا وبا یک سلیقه مشترک در باره سرنوشت میهن عزیز ما افغانستان می اندیشیم سخنان آخیرجناب استاد عبدالستارسیرت ازاکابرحوزه دین وسیاست را که در کنفرانس انلائن اعلام موجودیت حرکت اصلاح و تفاهم افغانستان با استفاده ازروش ها و شیوه های که بیشتر ناشی از عوارض کهولت سن و ضعف حافظه تلقی باید کرد چیزی عجیبی نیست زیرا ما از حضرت عبدالستارخان سیرت هزار ویک نوع اطلاعات صحیح و ایضأ خزعبلات شنیده ایم و خواننده گان عزیز لابد آن ها رابا گوش وهوش خویش لمس کرده اند وشکی درآن نیست که نخستین خشت انهدام افغانستان چندین دهه قبل بویژه پس از کودتای خونین حزب دموکراتیک خلق بر افغانستان گذشته شده است که در کنفرانس تاریخی سال ۲۰۰۱ بن با مشارکت فعال جناب دکتور عبدالستارسیرت برواگذاریی کامل این کشور فقیر در نظام خودکامه جهانی صحه گذشته شد و مردم افغانستان که توانمندیی مقاؤمت در برابر بیگانه ها را از دست داده بودند تنها چشم امید مردم به رجال وارسته و دانشمندی همچون دکتر عبدالستار سیرت دوخته شده بود که یک دسته بزرگی از افغانها بنام ” جریان روم ” را در کنفرانس “بن ” را رهبری میکرد ولی بنابر مداخلات مستقیم کشور های همسایه بویژه پاکستان که جناب دکتر عبدالستار سیرت پس از گذشت بیش از دو دهه از آن کنفرانس به آن اشاره نموده است که چگونه ایالات متحده امریکا و شرکایشان منافع خود در افغانستان را در تلسکوب پاکستان مینگریستند که ایشان در کنفرانس اعلان موجودیت حرکت اصلاح و تفاهم افغانستان با ذکر یک خاطره ازمسافرت مرحوم فیصل بن عبدالعزیز پادشاه عربستان به کابل چنین بیان داشت : …افغانستان استقرار خود را از دست داده این در دوره پادشاهی افغانستان در وقت صدارت سردار محمد داؤد شهید واقع شده است .
در ۱۹۷۰ یک پادشاه بسیار حکیم و بزرگ عربستان سعودی که آن مرحوم ملک فیصل ابن عبدالعزیز ملک فیصل شهید بودایشان به افغانستان آمدند ماه جون سال ۱۹۷۰ یک هیآت بسیار بزرگی هم با شهزاده ها و مشاورین و این های شان بودند در افغانستان هم آن وقت صدارت مرحوم نوراحمد اعتمادی بود و افغانستان هم یک هیأت بزرگ داشتند مگر پروگرام طوری بود که هردو پادشاه یک صحبت دو با دو بسیار خصوصی داشته باشند این صحبت واقع شد …بنده هم مهماندار یا مترجم همراه یعنی مرافق مرحوم ملک فیصل بودم . در این صحبت دو با دو تنها من حاضر بودم البته بین هردو پادشاه ترجمه میکردم در اینجا من یک مطلبی را شنیدم که بعد از آن وزارت خارجه ما از من خواستند که من یادداشت یا گزارش آن ملاقات را نوشته کنم که در آرشیف وزارت خارجه باقی بماند که من اینکار را نه کردم . من فکر میکنم که یکبار در کدام جایی این را گفته ام اما برای اولین بار است که این جا میگوئیم . که در اینجا مرحوم انشأالله مرحوم باذن الله هردوپادشاه ، پادشاه ملک فیصل از پادشاه ما بسیار به یک نحوی اظهار تشویش پرسیدند که ما احساس میکنیم که کشور شما به طرف اتحاد شوروی تمائیل پیدا کرده واتحاد شوروی آهسته ، آهسته مداخله میکند و این آئنده بسیاروخیم خواهد داشت.پادشاه فقید ما؛ این را من اول دفعه شنیدم برای ازینها گفتند که بلی ! شما راست میگوئید ؛ما یک بی طرفی عنعنوی بین بلاک شرق وغرب داشتیم واین متأسفانه در این سالهای آخیر بیطرفی برهم خورده وسبب ازین امریکا است !برای من هم این یک مطلب بسیار عجیب بود که احساسات و خون گرمی شهید سردار محمد داؤد این سبب دوم بوده است . امریکا چرا چنین بود ؟ در وقت مرحوم سردار محمد داؤد بخاطر جوانان اگر نباشد مردم مسن حتمأ به یاد شان است که پلان های انکشافی پنج ساله حکومت داشت در این پلان های توسعه در کدام یکی ازین یک مقداری از بودجه افغانستان کمبود کرده بود و هفتاد میلیون دالر افغانستان از امریکا خواست و بخاطر گرفتن همین هفتاد میلیون دالر عبدالمجید خان زابلی وزیر اقتصاد و یک سرمایه دار معروف افغانستان و مؤسس بانک ملی افغانستان این سفر کرده بود به امریکا که همین هفتاد میلیون دالر کمک را و یا قرض را از امریکا بگیرد مگر امریکا همین خواهش افغانستان را رد کرده بود هفتاد میلیون دالر به حکومت افغانستان نداد بعد از آن برای مطالعه وضع افغانستان که افغانستان چه قسم یک کشوری خواهد بود آیا بدرد امریکا می خورد یا نه ؟
نکسن که معاون رئیس جمهور امریکا بود در آن زمان یک سفر به افغانستان کرد . وقتی که وی به افغانستان آمد و مسائل افغانستان را مطالعه کرد در آنزمان البته این همه ثروت و دارای های ملی که افغانستان در زیر زمین دارد اینها را کسی متوجه نه شده بود و نکسن هم وقتی که پس رفت راپور ازاین به امریکا اینطور بود که این کشور به درد امریکا نه میخورد همین وضع امریکا که هفتاد میلیون دالر را نداد و افغانستان را از نظر منافع خود بیرون انداخت همان وقت پادشاه فقید گفت که ما در آن زمان که صدراعظم ما یک آدم بسیار احساساتی بود هرچند آدم وطنخواه و ملی بود اما وضع و برخورد امریکا وی را بسیار احساساتی ساخت و یکدفعه پشت خود را بطرف امریکا دور داد وروی خود را بطرف شوروی و تمامی وضع بیطرفی مثبت که ما داشتیم این برهم خورد این نشان میدهد که تا آن وقت امریکا افغانستان را نه می شناخت و در مورد افغانستان همیشه همسایه های افغانستان معلومات داده به امریکا و غرب ! در آن زمان در وقت شاهنشاهی ایران در حقیقت وکیل ووصی افغانستان در امریکا پادشاه ایران بود و او که از بین رفت این رتبه به پاکستان داده شد .
