در روزهایی که برای چند ساعت یا چند روز، ارتباط جهانی با اینترنت قطع میشود، جامعه به ناگاه دچار آشوبی پنهان میگردد. زندگیها مختل میشود، ارتباطها از هم میگسلد، کارها نیمهکاره میماند، اضطراب و بیقراری در چهرهها آشکار میگردد. گویی انسان، بیاتصال به شبکهای بیرونی، معنای بودن را از دست میدهد.اما پرسش بنیادین این است:اگر قطع ارتباط مجازی چنین آشوبی برمیانگیزد، پس قطع رابطهٔ روح با سرچشمهٔ هستی، یعنی خداوند، چه طوفانی در جان آدمی برپا میکند؟آیا ما از درون دچار همان فروپاشی نشدهایم، ولی بیآنکه بفهمیم، به عادتِ غفلت زیستن ادامه میدهیم؟
در نگاه عرفان اسلامی، انسان در اصل خویش، «رشتهای از نور الهی» است؛ چنانکه قرآن فرمود:“وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی” (حجر: ۲۹)و در او از روح خود دمیدم.این آیه نشان میدهد که انسان، تنها یک موجود خاکی نیست، بلکه «پیوندی زنده» با خدا دارد. روح ما، سیم اتصالی است میان زمین و آسمان. هرگاه این اتصال برقرار باشد، انسان روشن، بیدار، آرام و الهامپذیر است. اما همینکه این پیوند قطع گردد، تاریکی جای روشنی را میگیرد و اضطراب، جای یقین را.
وقتی شبکهٔ ارتباطی جهانی برای دو روز از کار میافتد، جامعه دچار سردرگمی میشود: تجارت میخوابد، خبرها نمیرسد، ذهنها آشفته میگردد.اکنون، کافی است با نگاه عرفانی بیندیشیم: آیا روح انسان، سالهاست در چنین قطع ارتباطی با خدا گرفتار نشده؟ما به جای اتصال به سرچشمهٔ معنا، به هزاران شبکهٔ دروغین وصل شدهایم؛به شبکهٔ نفس، به وسوسهٔ دنیا، به غوغای مجاز، به طغیان شهوت و قدرت.روح انسان، وقتی از خدا بریده میشود، دچار همان بحران است، اما با تفاوتی بزرگ:در قطع اینترنت، انسان میفهمد ارتباطش گسسته است؛ولی در قطع ارتباط با خدا، اغلب نمیفهمد که مرده است!و این، خطرناکترین مرگ است؛ مرگ در حال حرکت!
عارفان الهی، از مولانا تا امام علی(ع)، همواره هشدار دادهاند که انسان اگر از اصل خویش دور افتد، در ظاهر زنده است اما در حقیقت خاموش و مرده. مولانا گفت:
قطع ارتباط با خدا، یعنی قطع نورهدایت، یعنی گمکردن قطبنمای درون. در این حالت، انسان در دریای بیمرز دنیا غرق میشود و هر چه بیشتر میدود، کمتر مییابد.عرفا گفتهاند:«اگر صد هزار شبکهٔ بیرونی وصل باشد، اما دل از خدا جدا، آن اتصال جز تاریکی نیست.»
قرآن کریم میفرماید:فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ” (ذاریات: ۵۰)پس به سوی خدا بگریزید.این آیه دعوتی است به بازگشت. در عصر انفجار ارتباطات، انسان باید بیاموزد که مهمترین اتصال، اتصال با خالق است.نماز، دعا، تفکر، خدمت و محبت اینها کانالهای ارتباطی روح با خدا هستند. هر کس این شبکه را نگه دارد، حتی اگر همهٔ جهان خاموش شود، آرامش دارد.و هر که آن را از دست دهد، حتی اگر در اوج ارتباط جهانی باشد، در تنهایی و تاریکی غرق است.
قطع اینترنت،تنهاچند ساعت آشفتگی آورد؛اما قطع ایمان، قرنها بحران آفریده است.ما به ظاهر وصلایم، اما در باطن منقطعیم.اگر دوباره به «اصل خویش» برنگردیم، هیچ تمدنی ما را نجات نخواهد داد.رهایی در این است که از درون متصل شویم، از ظاهر به باطن برویم، از مجاز به حقیقت، از شبکههای زمینی به شبکهٔ آسمانی.پس باید فریاد زد:ای انسانِ متصل به دنیا و منقطع ازخدا!پیوستگی حقیقی تنها در«ذکر خدا»است، که فرمود:أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ” (رعد: ۲۸)آگاه باشید،تنها بایادخدا دلها آرام میگیرد.قطع ارتباط باخدا، خاموشی بزرگ است؛ خاموشی چراغ روح.همانگونه که قطع اینترنت جامعه را فلج میکند، قطع پیوند الهی، جان رااز معنا میرهاند.اگرامروز به خود نیاییم، فردا دیگر فرصتی برای وصل نخواهد بود.بازگردیم، تا دوباره زنده شویم؛چرا که برای اتصال هنوز مجال وجود دارد …
