دیدگاه نواندیشی :مقاله ای تحقیقی که اکنون مطالعه میفرمائید بقلم جناب آقای سید باقراحمدی نگاشته شده است .هیچکسی نه میداند تیوریی عمق استراتیژیک کشورهای منطقه بویژه بندر چاه بهار به جا ی طورخم چگونه توسط یکی ازفرهیختگان عرصه قلم که غالبأ درکشور ایران و استان مقدس مشهد زندگی میکند به تربیون نواندیشی برای نگارش آمده است و شاید هم این نوشته بدون آنکه به با ورهای مشارُالیه به هر حال این نوشته را به احترام بی پایانی به جناب احمدی عزیز قائل ایم بدون کم وکاست منتشر میسازیم
تحولات اخیر در جغرافیای سیاسی و اقتصادی منطقه، بهویژه در پی تغییر مسیر اقتصادی افغانستان از وابستگی به مرزهای پاکستان به سوی مسیرهای نوین ایران و بندر چابهار، نشانهای از دگرگونی عمیق در معادلات ژیوپولیتیکی جنوب و جنوبغرب اسیا است. این گذار، تنها یک تغییر مسیر اقتصادی نیست، بلکه بازتابی از تحول فکری و ایدیولوژیکی در رویکرد سیاسی طالبان و بازتعریف جایگاه افغانستان در محور همگرایی تمدنی ایران، هند و اسیای مرکزی است.در این مقاله، ابعاد ژیوپولیتیکی، اقتصادی و امنیتی این تحول مورد تحلیل قرار میگیرد و نشان داده میشود که چگونه چرخش افغانستان از تورخم به چابهار میتواند به بازسازی پیوندهای تمدنی و ایجاد یک نظم نوین منطقهای منجر گردد
افغانستان در دهههای گذشته، به دلیل محصور بودن درخشکی و وابستگی تاریخی به گذرگاههای مرزی پاکستان، بهویژه تورخم، از لحاظ اقتصادی و سیاسی در تنگنای شدید قرارداشت.این وابستگی نه تنها تجارت افغانستان را به ابزارفشار سیاسی اسلاماباد تبدیل کرده بود، بلکه امنیت ملی و ثبات اقتصادی کشور را نیز در گرواراده نظامی و سیاسی پاکستان قرار داده بود.بسته شدنهای پیاپی مرز تورخم، ایجاد صفهای طولانی موتر های باربری و افزایش قیمت کالاهای اساسی، افغانستان را در وضعیت شکنندهای قرار داده بود که اقتصاد وسیاست ان را همزمان تهدید میکرد.درچنین شرایطی، جستجوی مسیرهای جایگزین بهویژه از طریق ایران و بندر چابهار، به یکی ازاولویتهای راهبردی سیاست خارجی افغانستان تبدیل شد.
بندر چابهار، که با مشارکت ایران، هند و افغانستان توسعه یافته است، اکنون بهعنوان دروازه راهبردی افغانستان به ابهای ازاد شناخته میشود. این بندر موقعیتی ممتاز در جنوب ایران دارد و میتواند افغانستان را بدون عبور از خاک پاکستان به بازارهای جهانی متصل کند.چابهار نهتنها یک مسیر اقتصادی است، بلکه نماد همگرایی سیاسی و تمدنی میان سه کشور بزرگ حوزه تمدن ایرانی-هندی-افغان است. این پروژه، افغانستان را از انحصار جغرافیایی پاکستان رها ساخته و ان را در مدار جدیدی از همکاریهای اقتصادی و سیاسی با ایران و هند قرار داده است. این دگرگونی بهمنزله بازتعریف ژیوپولیتیکی افغانستان در نقشه منطقهای است؛ کشوری که دیگر صرفا (محصور) نیست، بلکه (متصل) میشود
در کنار تحولات اقتصادی، تغییر ارام و تدریجی در رفتار ایدیولوژیکی طالبان نیز مشهود است. طالبانِ امروز، در مقایسه با طالبان دهه نود میلادی، ناگزیر از تعامل با قدرتهای منطقهای، بهویژه ایران و چین، گردیده است. این تغییر بهمعنای چرخش از دیوبند تکفیری و سیاسیِ پاکستانمحور، بهسوی نوعی قرائت عملگرایانهتر و حتی تا حدی عرفانیتر از اسلام منطقهای است.تعامل طالبان با ایران، بهرغم اختلافهای مذهبی، بر پایه مصلحتهای اقتصادی و امنیتی شکل گرفته است. هر دو طرف، بهخوبی درک کردهاند که تقابل نظامی یا رقابت مذهبی در شرایط حاضر تنها به سود قدرتهای فرامنطقهای خواهد بود. از همینرو، گفتمان جدیدی از (امت اسلامی در محور عقلانیت و تعامل) در حال شکلگیری است که میتواند به همزیستی نسبی میان تشیع و تسنن در جغرافیای افغانستان و ایران بینجامد.
تغییر مسیر تجارت و ترانزیت از پاکستان به ایران پیامهای امنیتی ژرفی دارد. از نگاه ژیوپولیتیکی، زمانی که تجارت از مرزها عبور نکند، دیر یا زود سربازان عبور خواهند کرد. بهبیان دیگر، اختلال در جریان تجارت، همواره بستر تنش نظامی را فراهم میکند. امروز که مسیرهای تجاری افغانستان از تورخم به چابهار تغییر میکند، در واقع یک توازن ژیوپولیتیکی تازه در حال شکلگیری است.پاکستان این تغییر را تهدیدی برای نقش سنتی خود در معادلات افغانستان میبیند و احتمال واکنشهای نظامی و امنیتی از سوی اسلاماباد دور از ذهن نیست. اما در مقابل، پیوندهای نوین افغانستان با ایران، هند و اسیای مرکزی میتواند نوعی موازنه مثبت ایجاد کند و از انزوای ژیوپولیتیکی افغانستان جلوگیری نماید
وب سایت نواندیشی به ویب سایت خبری تحلیلی نواندیشی خوش آمدید