
رفیع، یکی از افسران کودتاگر حزب کمونیست در هفتم ثور ۱۳۵۷، که در جانبداری از اشغالگران شوروی علیه مردم خویش خویش برخاست و در تبانی با روس ها رژیمی عالمدشمن و دهشت زای را روی کار اورد که ۱۴ سال با مردم در ستیز بود. سرانجام پس از سالها آوارگی، در دامان امپریالیسم در شهر دوسلدروف کشور المان جان سپرد. این افسر پایینرتبه اما جنایتپیشه، همراه با همدستش سرهنگ قادر، به فرماندهی حفیظ الله امین جلاد فاجعهای را در افغانستان رقم زدند که زخمهای آن پس از چهلوهفت سال هنوز بر پیکر ملت ما تازه است. کودتای کمونیستی نهتنها ساختار بک دولت منظم را در هم شکست، بلکه بذر جنگ، تفرقه، و ویرانی را برای دههها در خاک این سرزمین کاشت. حرکت خائنانهٔ رفیع و هم پیمانان بیباور و بیوطنش، افغانستان را به قتلگاهی ابدی بدل ساختند و این سرزمین به سود اربابان روسیشان، مردمی شریف را در آتش ایدئولوژی بیروح و بیخدا سوختند. که بحرانهای ناشی از آن کودتای شوم هنوز پایان نیافته است، و سرزمین ما همچنان تاوان جاهطلبی و خیانت آن مزدوران کاجی بی را میپردازند. رفیع، قادر، تنی، اسلم، آصف، علومی، دوستم، عصمت، بابه جان، نبی ، گلابزوی، اسدالله سروری،کشتمند، نجیب، ترکی، حفیظ و ببرک، همه در چارچوب پروژههای استخباراتی «کاجیبی» عمل میکردند و کشور را به منجلاب و بدبختی کشیدند. آنان کشتن، بستن، شکنجه و زندانی کردن و محکمه های صحرایی را نهادینه ساختند و «تفتیش عقاید» را اصل رفتار سیاسی و اداری خود قرار دادند.
این کمونیست دوآتشه، پس از فروپاشی حکومت نکبتبارشان، به جای توبه و پشیمانی، با سوءاستفاده از عفو عمومی مجاهدین راه آزادی، در کنار آقای گلبدین حکمتیار ایستادند و با تسلیم دهی مراکز حساس نظامی به جنگجویان حکمتیار، در پروژه شورش و بغاوت علیه دولت نوپای اسلامی نقش ایفا کرد. او در نبردهای ویرانگر کابل زمین در پیش گرفت، ابتدا به هند و بعد به آلمان پناه برد. سرانجام، این خائن ملی و همدست اشغالگران و قاتلان مردم، در غربت و بیاعتباری درگذشت، بیآن که یکبار از مردم خود پوزش بخواهد یا اندکی از خیانتهای خویش را جبران کند. رفیع رفت، اما نام بد او با میراث شوم کودتای شان، بیاعتمادی، خون و خیانت را که بنیاد گذاشته بودند، هم چون زخم ناسوری بر روح شهروندان کشور ما سنگینی میکند و از جان و مال مردم قربانی می گیرد


وب سایت نواندیشی به ویب سایت خبری تحلیلی نواندیشی خوش آمدید